سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وب سایت شخصی مهران حداد__M.Haddad personal website
سکوت کن برای تفکر......نگاه کن برای عبرت 

مقدمه
نگاهی به نظامهای اقتصادی و اجتماعی در بسیاری از کشورهای پیشرفته و در حال توسعه، نشان می‌دهد که ایجاد و حمایت از بنگاههای کوچک‌ومتوسط1 از اولویتهای اساسی در برنامه‌های توسعه اقتصادی این کشورهاست. این بنگاههای اقتصادی به‌رغم نیاز کمتر به سرمایه‌گذاری اولیه، بازده بیشتری دارند و در ایجاد اشتغال و بستری مناسب برای نوآوری و اختراعات، نقش مهمی دارند. با این حال، نرخ خروج از صنعت در این شرکتها درخور توجه است؛ به‌گونه‌ای که تقریباً 20 درصد از واحدهای کسب‌وکار ایجادشده کمتر از یک‌سال دوام دارند (OECD, 2006). نتایج تحقیقات بسیاری از پژوهشگران درباره ناموفقیت شرکتهای کوچک‌ومتوسط نشان می‌دهد که «کمبود سرمایه» عامل اصلی ورشکستگی آنها می‌باشد. برای بنگاههای کوچک‌ومتوسط، در مقایسه با شرکتهای بزرگ، مقابله با این محدودیت مشکلتر است؛ به‌ویژه این که بانکها شرایط سخت‌تری را ازنظر وثیقه و نرخ بهره بالاتر به آنان تحمیل می‌کنند.
در این مقاله، سعی شده است با بررسی نقش «مدیریت بهینه سرمایه در گردش» به‌عنوان ابزاری کم‌هزینه و درون‌سازمانی برای تامین مالی، تاثیر آن بر روی سوداوری بنگاههای کوچک‌ومتوسط نشان داده شود. در این راستا پس از بیان ویژگیها و اهمیت شرکتهای کوچک‌ومتوسط، با ارائه مباحث نظری در مورد روشهای تامین مالی و مدیریت بهینه سرمایه در گردش، تحقیقات به‌عمل‌آمده در شرکتهای کوچک‌ومتوسط بحث‌وبررسی می‌‌شود.


شرکتهای کوچک‌ومتوسط
برخی از متون، شرکتهای کوچک‌ومتوسط را منابع حیاتی سرشار از پویایی، خلاقیت و انعطاف‌پذیری در کشورهای صنعتی و در حال توسعه تعریف کرده‌اند (Abel, 2008). در متون تخصصی، تعریف واحدی برای شرکتهای کوچک‌ومتوسط وجود ندارد. در سال 2000 اداره آمار سوئد این شرکتها را به‌عنوان واحدهایی تعریف کرد که کمتر از 50 نفر کارمند دارند. اتحادیه اروپا، تعریف استانداردی به‌شرح جدول 1 را ارائه کرد که سایر کشورهای اروپایی نیز آن را پذیرفتند:


اهمیت شرکتهای کوچک‌ومتوسط 
نگاهی کوتاه به ساختار نظام اقتصادی کشورهای مختلف، ما را با اهمیت وجایگاه شرکتها و بنگاههای کوچک‌ومتوسط بیشتر آشنا می‌کند. بر اساس اطلاعات گرداوری‌شده در سال 2004 از تجزیه‌وتحلیل ساختار واحدهای کسب‌وکار 27 کشور اروپایی توسط اداره آمار اتحادیه اروپا2، مشخص شد که 8/99درصد از مجموع بخشهای غیرانتفاعی آنها را شرکتهای کوچک‌ومتوسط تشکیل می‌دهند. همچنین، 9/56 درصد از ارزش‌افزوده ایجادشده به‌وسیله این شرکتها خلق و 7/66 درصد از نیروی کار اروپا در این شرکتها صرف می‌شود. همچنین تحقیق کمیسیون اروپا در سال 1996 نشان داده است که 51 درصد از شرکتهای کوچک‌ومتوسط را می‌توان به‌عنوان واحدهای دارای نوآوری در نظر گرفت که یا فناوری جدیدی معرفی می‌کنند یا محصولات، خدمات و فرایندها را بهبود می‌بخشند. این مسئله اهمیت زیادی دارد، زیرا شرکتهای بزرگ اغلب تمایل به «سرمایه‌گذاری» در نوآوریها و اختراعات دارند. در ایالات متحد نیزحدود 25 میلیون بنگاه کوچک‌ وجود دارد که بیش از 50 درصد از نیروی کار بخش خصوصی را در اختیار دارند. این بنگاهها به‌تنهایی نیمی از تولید ناخالص داخلی و 96 درصد از کل صادرات این کشور را تامین می‌کنند (OECD, 2006).


مشکلات تامین مالی در شرکتهای کوچک‌ومتوسط
شرکتهای کوچک‌ومتوسط، نقش انکارناپذیری در توسعه اشتغال جهانی دارند. طبق گزارش سازمان همکاری و توسعه اقتصادی3 در سال 2000، شرکتهای کوچک‌ومتوسط، منبع اصلی اشتغال در اروپا بوده و در ارتباط با اشتغالزایی بر شرکتهای بزرگ برتری داشته‌اند. به‌رغم نقش و اهمیت این شرکتها در اقتصاد، نرخ خروج از صنعت در این شرکتها بالاست؛ به‌گونه‌ای که تقریباً 20 درصد از واحدهای کسب‌وکار ایجادشده کمتر از یک‌سال دوام دارند (OECD, 2006). نتایج تحقیقات بسیاری از پژوهشگران درباره ناموفقیت شرکتهای کوچک‌ومتوسط نشان می‌دهد که «کمبود سرمایه» عامل اصلی ورشکستگی آنهاست. این مشکل بزرگترین عامل بازدارنده برای بسط و توسعه شرکتهای کوچک‌ومتوسط در اروپاست. طبق گزارش سال 2005 اداره آمار اتحادیه اروپا، مهمترین موانع شناسایی‌شده برای شروع کسب‌وکار به ترتیب «تامین مالی»، «صورتحسابهای پرداخت‌نشده» و «پیدا کردن تامین‌کنندگان» است. همه این عوامل، ارتباط نزدیکی با مدیریت سرمایه در گردش دارند. طبق همین گزارش ، از هر 5 شرکت کوچک‌ومتوسط دارای مشکلات، یکی از آنها با موانع مربوط به دسترسی به منابع مالی روبه‌رو شده است. سازمان همکاری اقتصادی و توسعه این مسئله را به‌عنوان خلا تامین مالی شرکتهای کوچک‌ومتوسط4 یاد کرده و همایشی با همین موضوع برگزار کرده است. طبق بیانیه این همایش، شرکتهای کوچک‌ومتوسط با نبود اطلاعات و مهارت مورد نیاز برای دستیابی به منابع مالی خارجی روبه‌رویند (Abel, 2008).
بنابراین، شرکتهای کوچک‌ومتوسط در اروپا با موانع پرشماری روبه‌رو هستند که بیشتر آنها با «مدیریت سرمایه در گردش» در ارتباط است. در این شرکتها اجتناب از تنگناهای مالی با توجه به محدودیتهای دستیابی به منابع مالی خارجی، از اهمیت بسیاری برخوردار است. یافتن منابع مالی خارجی برای پرداخت بدهیهای کوتاهمدت در سررسید، اهمیت زیادی دارد؛ اما همه شرکتهای کوچک‌ومتوسط نمی‌توانند به آسانی به این منابع دسترسی داشته باشند. علاوه بر این، حتی در صورت دسترسی به این منابع، معمولاً هزینه‌های استقراض برای آنها گران تمام می‌شود.

منابع تامین مالی
واحدهای تجاری برای انجام فعالیتهای عملیاتی و سرمایه‌گذاری خود نیاز به «وجه نقد» دارند. وجه نقد مورد نیاز باید از طریق انجام فعالیتهای تامین مالی تهیه شود. طیف گسترده‌ای از منابع تامین مالی در دسترس واحدهای اقتصادی قرار دارد و روشهای متفاوتی برای طبقه‌بندی آنها پیشنهاد شده است (شباهنگ، 1387).
تامین مالی ممکن است از منابع مختلف صورت پذیرد. هر منبع تامین مالی دارای تاثیرهای خاص خود بر بازده و مخاطرات صاحبان واحدهای انتفاعی است. به‌طور کلی، نظریه‌های تامین مالی را می‌توان در سه بخش اساسی بودجه‌بندی سرمایه‌ای، ساختار سرمایه و مدیریت سرمایه در گردش طبقه‌بندی کرد. دو بخش اول، همگی در ارتباط با تامین مالی و مدیریت درازمدت سرمایه‌گذاریهاست. اما بیشتر تصمیمهای مرتبط با سرمایه در گردش، مربوط به مدیریت تامین مالی و سرمایه‌گذاریهای کوتاهمدت و به‌طور همزمان داراییهای و بدهیهای جاری است. بنابراین منطقی است که به‌طور عمده از مدیریت تامین مالی کوتاهمدت به‌عنوان «مدیریت سرمایه در گردش» نام برده شود (Samiloglu & Demirgunes, 2008).
مدیریت سرمایه در گردش، نحوه عملکرد داراییها و بدهیهای جاری را بیان می‌کند. در واقع مدیریت سرمایه در گردش، بخش مهمی از برنامه‌ریزی برای تامین مالی کوتاهمدت است و شامل مدیریت موجودیهای مواد و کالا، حسابهای دریافتنی و پرداختنی است. با استفاده از این سه جزء، برخی از حیاتی‌ترین نسبتهای مالی شرکت مانند گردش موجودیها، میانگین دوره وصول حسابهای دریافتنی و نسبت آنی محاسبه می‌شود.

سرمایه در گردش
توسعه فعالیتهای تجاری، توسعه کمی‌وکیفی «مدیریت مالی» را در پی داشته و به طبع این مدیریت را پیچیده کرده است. تداوم فعالیتهای بنگاههای اقتصادی تا میزان زیادی به مدیریت منابع کوتاهمدت آنها بستگی دارد؛ زیرا فعالیتهای عملیاتی در دوره عادی معمولاً سالانه، به سرمایه در گردش و مدیریت مطلوب آن بستگی دارد، به‌گونه‌ای که نتایج مورد انتظار تحقق یابد و امکان تداوم فعالیت در درازمدت فراهم شود. بنابراین «سرمایه در گردش» از اقلام مهم داراییهای واحدها و بنگاههای اقتصادی تلقی می‌شود که در تصمیمهای مالی، نقش برجسته‌ای دارد.
تعریف واژه سرمایه در گردش در متون حسابداری، داراییهای جاری منهای بدهیهای جاری است و نشانگر میزان سرمایه‌گذاری شرکت در وجه نقد، اوراق بهادار قابل فروش، حسابهای دریافتنی تجاری و موجودی مواد و کالا منهای بدهیهای جاری است. برخی نویسندگان، سرمایه در گردش را به‌وسیله مجموع داراییها و بدهیهای جاری معنی می‌کنند و اختلاف آنها را به‌عنوان سرمایه در گردش خالص بیان می‌کنند. به‌عبارت دیگر، سرمایه در گردش خالص، معرف آن بخش از داراییهای جاری است که بر بدهیهای جاری فزونی دارد و از طریق وامگیری درازمدت و حقوق صاحبان سرمایه، پشتیبانی شده است (شباهنگ، 1387).
راهبردهای سرمایه در گردش
اهمیت روزافزون سرمایه در گردش در تداوم فعالیتهای واحدهای تجاری موجب شده است که راهبردهای مختلفی برای مدیریت سرمایه در گردش در نظر قرار گیرد. واحدهای انتفاعی با به‌کارگیری راهبردهای گوناگون در رابطه با مدیریت سرمایه در گردش، می‌توانند میزان نقدینگی شرکت را تحت تاثیر قرار دهند. هر یک از راهبردهای مختلف دارای میزان ریسک و بازده متفاوتند. مدیران مالی شرکتها نیز با توجه به شرایط حاکم بر وضعیت شرکت و همچنین با توجه به ویژگیهای شخصیتی و فردی خود، از بین راهبردهای «جسورانه» یا خطرپذیر و یا راهبردهای «محافظه‌کارانه» یا خطرگریز و یا ترکیبی از این دو یک راهبرد را انتخاب می‌کنند (رهنمای رودپشتی، 1389).
در شرایط اطمینان، فروش، هزینه‌ها، زمان پرداخت و سایر موارد آشکارا معلوم است و همه شرکتها داراییهای جاری را فقط در پایینترین سطح نگهداری می‌کنند. نگهداری سرمایه در گردش بیش از نیاز موسسه باعث افزایش هزینه تامین مالی و کاهش سود خواهد شد و هرگونه نگهداری کمتر از حداقل مورد نیاز، باعث تاخیر در پرداخت تعهدات به عرضه‌کنندگان مواد و کالا و از دست دادن قسمتی از فروش به علت کمبود موجودی کالا و محدودیت در استفاده از تسهیلات اعتباری خواهد شد. 
در شرایط نبود اطمینان، وضعیت تغییر می‌کند و شرکتها ملزمند که حداقل وجوه نقد و موجودی کالا را بر اساس پرداختها، فروش و زمان سفارش مورد انتظار و همچنین مقدار اضافی دیگری نگهداری کنند که به آن «ذخیره اطمینان» می‌گویند. همچنین، سطح حسابهای دریافتنی از طریق شرایط اعتباری تعیین می‌شود و هر قدر شرایط اعتباری بهتر شود، حسابهای دریافتنی برای مقدار معین فروش بیشتر می‌شود. سیاست سرمایه‌گذاری جسورانه‌ شرکتها برای داراییهای جاری، باعث می‌شود که وجه نقد و موجودی کالا به میزان کم نگهداری شود. این نوع سیاست، خطر پرداخت‌نشدن به‌موقع بدهی و خطر از دست دادن مشتریان را افزایش می‌دهد. اغلب سیاست جسورانه، بیشترین بازده را در پی خواهد داشت، ولی در عوض ریسک بالایی را نیز داراست؛ در حالی که سیاست محافظه‌ کارانه عکس آن است.
مدیریت بهینه سرمایه در گردش
«مدیریت سرمایه در گردش» عبارت است از ترکیب بهینه اقلام سرمایه در گردش، یعنی داراییها و بدهیهای جاری؛ به‌گونه‌ای که ثروت سهامداران را حداکثر سازد (رهنمای رود پشتی، 1389). مدیران واحدهای انتفاعی در شرایط مختلف با توجه به عوامل درونی و بیرونی و با در نظر گرفتن ریسک و بازده باید راهبردهای مناسبی را برای اداره و مدیریت سرمایه در گردش واحد خود انتخاب کنند؛ به‌گونه‌ای که منجر به افزایش بازده، توان نقدینگی، توان پرداخت بدهی و در نهایت تداوم فعالیتهای واحد انتفاعی گردد. «سرمایه در گردش» یکی ازمنابع تامین مالی به‌ویژه برای شرکتهای کوچک‌ومتوسط و در حال رشد است. مدیران مالی واحدهای کسب‌وکار، روزانه با تصمیمهای مربوط به «مدیریت سرمایه در گردش» روبه‌رو می‌شوند. برای نمونه، نگهداری حجم بالایی از موجودیها باعث کاهش در هزینه‌های وقفه احتمالی در چرخه تولید یا زیانهای تجاری ناشی از کمبود محصولات، کاهش هزینه‌های عرضه و حفاظت در مقابل نوسانهای قیمتها می‌شود و از طرف دیگر، به فروش شرکت از جهات مختلف اعتبار تجاری مناسب می‌بخشد. با اینکه سرمایه‌گذاری زیاد شرکتها در موجودیها و کسب اعتبار تجاری باعث کاهش ریسک می‌شود، اما در مقابل سوداوری را نیز کاهش می‌دهد (Lazaridis & Tryfonidis, 2006). از نگرانیهای مدیریت، میزان سرمایه‌گذاری در داراییهای جاری و مدیریت سرمایه در گردش است؛ به‌گونه‌ای که از یک طرف سهم بازار و اعتبار تجاری کسب‌شده بین مشتریان و عرضه‌کنندگان خود را حفظ کند و از طرف دیگر، سوداوری خود را افزایش دهد. لذا مدیریت این داراییها و بدهیهای کوتاهمدت به این دلیل نیازمند توجه خاص است که مدیریت سرمایه در گردش، نقش مهمی در سوداوری و نقدینگی شرکتها و همچنین ریسک و بازده آن بازی می‌کند. 
هدف نهایی هر شرکت، «ایجاد ارزش برای ذینفعان» است و «سوداوری» از مولفه‌های اصلی این هدف است. همچنین، «حفظ نقدینگی» نیز از هدفهای مهم واحدهای تجاری است؛ اما مسئله این است که افزایش در سود شرکت در حالت کلی منجر به افزایش در نقدینگی نمی‌شود و این دو هدف راهبردی همیشه همسو و در یک جهت نیستند. اگر افزایش سود منوط به مصرف نقدینگی باشد، در این صورت ممکن است مشکلات جدی به بار آورد. بنابراین باید بین این دو هدف راهبردی تمایز قائل شد و یک هدف نباید فدای هدف دیگر شود. از یک طرف، اگر ما به سود توجه نکنیم، نمی‌توانیم برای دوره درازمدت فعالیت کنیم و از طرف دیگر، اگر به نقدینگی توجه نکنیم ممکن است با مشکلات مرتبط با ناتوانی در پرداخت دیون و ورشکستگی روبه‌رو شویم. 

مدیریت نقدینگی
«مدیریت نقدینگی»، معیار مهمی در تعیین «سیاستهای سرمایه در گردش» است و توانایی شرکت در ایجاد وجه نقد مورد نیاز را بیان می‌کند. نسبتهای جاری و آنی و نسبتهای نقدینگی، شاخصهای مفید و سنتی نقدینگی هستند؛ اما ناکافی و تنها مبتنی بر ارقام ترازنامه‌اند و نمی‌توانند جزئیات را به‌خوبی فراهم کنند و اطلاعات صحیحی درباره کارایی مدیریت سرمایه در گردش بدهند. روابط ریاضی مورد استفاده برای محاسبه این شاخصها، وجه نقد و داراییهای عملیاتی را در بر می‌گیرند؛ اما در نظر گرفتن داراییهای عملیاتی نظیر حسابهای دریافتنی و موجودی مواد و کالا با وجه نقد و شبه نقد از نظر مبانی اساسی مدیریت وجه نقد، غیرمنطقی است. با توجه به محدودیتهای نسبتهای سنتی نقدینگی، در تحقیقات به‌عمل آمده پیشنهاد شده است که از مقیاس نقدینگی مستمر5 برای مدیریت سرمایه در گردش استفاده شود. مقیاس نقدینگی مستمر به جریانهای نقدی ورودی و خروجی ایجادشده در شرکت اشاره دارد که ناشی از تحصیل مواد خام،تولید،فروش، پرداختها و فرایند گرداوری مطالبات است. همان‌گونه که مقیاس نقدینگی مستمر تابعی از چرخه تبدیل وجه نقد می‌باشد، صحیح‌تر است که به‌جای نسبتهای سنتی، از مقیاس چرخه تبدیل وجه نقد6 برای ارزیابی اثربخشی مدیریت سرمایه در گردش استفاده شود (Samiloglu & Demirgunes, 2008).
چرخه تبدیل وجه نقد
مدیریت نقدینگی در واقع منعکس‌کننده مدیریت داراییها و بدهیهای کوتاهمدت است و نقش حیاتی در موفقیت مدیریت بنگاه اقتصادی بازی می‌کند. اگر شرکت نتواند نقدینگی خود را به‌نحو مطلوب مدیریت کند ممکن است داراییهای جاری شرکت نتواند پاسخگوی بدهیهای جاری آن باشد. در نتیجه شرکت مجبور به پیدا کردن منابع خارجی برای پرداخت بدهیهای کوتاهمدت خود در زمان سررسید می‌شود. جوز (1996 ,Jose) درباره اهمیت «مدیریت وجه نقد» اعتقاد دارد که " شرکتهای دارای سابقه درازمدت درخشانی که ترازنامه‌های صحیح و پاکی دارند، اگر مدیریت نقدینگی خوبی نداشته باشند قادر به پرداخت دیون خود نخواهند بود”. روش مناسب برای ارزیابی نقدینگی شرکتها،«چرخه تبدیل وجه نقد» است که مدت زمان بین پرداخت به‌منظور خرید موجودیهای کالا یا مواد اولیه تا جمع‌آوری مطالبات ناشی از فروش به مشتریان را محاسبه می‌کند. چرخه تبدیل وجه نقد مقیاسی پویا برای «مدیریت وجه نقد در گردش» است که به‌طور همزمان با استفاده از ارقام ترازنامه و صورت سودوزیان، مقیاسی مبتنی بر زمان می‌سازد (Padachi, 2006).
اگرچه تجزیه‌وتحلیل چرخه تبدیل وجه نقد به تنهایی می‌تواند مفید باشد، اما شاخص صنعت به‌منظور ارزیابی عملکرد این چرخه و پیش‌بینی فرصتها به‌منظور بهبود آن، برای شرکتها بسیار تعیین‌کننده است. نظر به اینکه مدت زمان این چرخه برای صنایع مختلف متفاوت است، بنابراین مقایسه شرکتهایی که در یک صنعت فعالیت می‌کنند، روش صحیحی به‌شمار می‌آید.
در کتابهای علوم مالی از چرخه تبدیل وجه نقد به‌عنوان معیاری برای مفهوم «مدیریت سرمایه در گردش» نام برده می‌شود (2003, Bodie and Merton).
راس (Ross, 2008) چرخه تبدیل وجه نقد و چرخه فرایند عملیات شرکت را در نمودار 1 نشان داده شده است.



تحقیقات در مورد مدیریت سرمایه در گردش و سوداوری در شرکتهای کوچک‌ومتوسط
در سال 2011 موسسه مشاوره راهبردی رولند برگر7 تحقیقی با عنوان «نقدینگی برای رشد» به‌منظور بررسی مدیریت نقدینگی در 500 شرکت کشور آلمان انجام داد. نتایج تحقیق این موسسه نشان داد که شرکتهای کوچک‌ومتوسط آلمان به‌منظور روند روبه‌رشد و پایدار خود تا سال 2013 نیاز به سرمایه‌ای بالغ بر 50 میلیارد یورو دارند؛ در حالی که این شرکتها به‌طور بالقوه توانایی تامین مالی به مبلغ 115 میلیارد یورو از طریق مدیریت بهینه سرمایه در گردش دارند. نتیجه این تحقیق به‌روشنی اهمیت و توانایی بالقوه «مدیریت بهینه سرمایه در گردش» در تامین مالی، به‌ویژه برای شرکتهای کوچک‌ومتوسط را نشان می‌دهد. 
تحقیقات بسیاری که در سالهای اخیر انجام شده است، نشان می‌دهند که ارتباطی بسیار قوی بین «چرخه تبدیل وجه نقد» شرکت و سوداوری آن وجود دارد. از اهداف شرکتها، «کاهش چرخه تبدیل وجه نقد» است، به شرطی که اختلالی در عملیات شرکت ایجاد نشود. این امر باعث بهبود عملکرد خواهد شد؛ زیرا با طولانی‌تر شدن چرخه تبدیل وجه نقد، نیاز شرکت به تامین مالی خارج از شرکت بیشتر خواهد بود و موجب افزایش هزینه‌های شرکت و کاهش ارزش‌افزوده اقتصادی می‌‌شود.
تروئل و سولانو (2007 ,Teruel & Solano) با بررسی 8872 شرکت کوچک‌ومتوسط اسپانیایی طی سالهای 1996 الی 2002، رابطه بین مدیریت سرمایه در گردش و سوداوری شرکتهای کوچک‌ومتوسط را مورد آزمایش قرار دادند. نتایج تحقیقات آنها نشان داد که مدیریت می‌تواند با کاهش تعداد روزهای گردش حسابهای دریافتنی و موجودی مواد و کالا، برای شرکت ایجاد ارزش کند. همچنین کوتاه کردن چرخه تبدیل وجه نقد به بهبود سوداوری شرکتها می‌انجامد. 
پداچی(2006) نیز در سال 2006طی بررسی 58 شرکت کوچک‌ومتوسط کشور موریتانی، طی یک دوره 5 ساله به این نتیجه رسید که رابطه قوی بین متغیرهای مدیریت سرمایه در گردش و سوداوری شرکت وجود دارد.نتایج وی نشان می‌دهد که افزایش در چرخه تبدیل وجه نقد منجر به کاهش سوداوری شرکت می‌شود و مدیریت می‌تواند با کاهش این چرخه برای سهامداران خود ایجاد ارزش کند.
بانک جهانی نیز در سال 2002 با بررسی 97000 شرکت کوچک‌ومتوسط در 15 کشور اروپای شرقی، تحقیق گسترده‌ای با موضوع «تامین مالی در شرکتهای کوچک‌ومتوسط اروپای شرقی» انجام داد. برخی از نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که بین سوداوری و تامین مالی از طریق مدیریت سرمایه در گردش، رابطه مثبت وجود دارد و شرکتهای بزرگتر با عمر بیشتر، نسبتهای نقدینگی کوچکتری دارند و پیشنهاد می‌شود که این شرکتها، تامین مالی از طریق منابع داخلی را بیشتر مورد توجه قرار دهند.

خلاصه و نتیجه‌گیری
شرکتهای کوچک‌ومتوسط، منابع حیاتی سرشار از پویایی، خلاقیت و انعطاف‌پذیری در کشورهای صنعتی و در حال توسعه هستند. این شرکتها نقش انکارناپذیری در توسعه اشتغال جهانی دارند. تحقیقات به‌عمل‌آمده نشان می‌دهد که کمبود منابع مالی از مهمترین مشکلات شرکتهای کوچک‌ومتوسط است؛ لذا مدیریت آنها باید تصمیمهای تامین مالی بگیرد که از یک طرف نقدینگی مورد نیاز برای تداوم فعالیت شرکت فراهم شود و از طرف دیگر، کمترین هزینه را برای شرکت داشته باشد. از روشهای مناسب و کم هزینه برای تامین مالی کوتاهمدت، «مدیریت بهینه سرمایه در گردش» است.
نتایج تحقیقات نشان می‌دهد که این شرکتها می‌توانند با کاهش تعداد روزهای چرخه وجه نقد به‌عنوان معیار مدیریت سرمایه در گردش و نگهداری اجزای آن (دوره گردش حسابهای دریافتنی، پرداختنی و موجودی مواد و کالا) در سطح بهینه، سوداوری خود را بهبود بخشند و برای سهامداران خود ایجاد ارزش کنند. بنابراین هرچه چرخه تبدیل وجه نقد طولانیتر باشد، نیاز به تامین مالی خارج از شرکت بیشتر خواهد بود و این امر موجب افزایش هزینه‌های شرکت، کاهش سود و کاهش ارزش‌افزوده اقتصادی8 می‌‌شود. از طرف دیگر، هرچه این چرخه کوتاهتر باشد، از یک طرف انباشت منابع در موجودیها و حسابهای دریافتنی کمتر می‌شود و از طرف دیگر با به تاخیر انداختن پرداخت بدهیها، از خروج منابع جلوگیری می‌شود و موجب در اختیار داشتن منابع کافی و به کار بردن این منابع در فرایند کسب سود می‌شود.

پاوشتها
1- Small and Medium-Sized Enterprises (SMEs)
2- Statistical Office of the European Communities
3- Organization for Economic Co-operation and Development (OECD)
4- SME Financing -Gap
5- Ongoing Liquidity Measures
6- Cash Conversion Cycle (CCC)
7- Roland Berger Strategy Consultants
8- Economic Value Added (EVA)

منابع 
• شباهنگ رضا، مدیریت مالی، انتشارات سازمان حسابرسی، جلد اول و دوم، 1387
• نیکومرام هاشم، فریدون رهنمای رود پشتی و فرشاد هیبتی، مبانی مدیریت مالی، جلد اول و دوم، انتشارات ترمه، 1389
• Abdul Raheman and Mohamed Nasr, Working Capital Management and Profitability – Case of Pakistani Firms, International Review of BusinessResearch Papers, Vol.3 (2), 2007و pp.275–296
• Abel Maxim, The Impact of Working Capital Management on Cash Holding, Mid 
Sweden University, Department Of Social Science, 2008
• Ali Uyar, The Relationship of Cash Conversion Cycle with Firm Size and Profitability: An Empirical Investigation in Turkey, International Research Journal of Finance and Economics, Issue 24, 2009 
• Bodie Z. and R. C. Merton, Finance, International Edition, Prentice-Hall, New Jersey, 2000
• Deloof M., Does Working Capital Management Affect Profitability of Belgian Firms?, Journal of Business, Finance and Accounting, 30, 2003, pp. 573-587 
• Jose M. L., C. Lancaster, and J. L. Stevens, Corporate Returns and Cash Conversion
Cycles, Journal of Economics and Finance. 20(1), pp. 33-46, 1996
• Keown A. J., J. D. Martin, J. W. Petty, and D. F. Scott, Foundations of Finance, 4th Ed, 2003
• Klapper L., Small- and Medium-Size Enterprise Financing in Eastern Europe, Development Research Group The World Bank, 2002
• Lazaridis I. and D. Tryfonidis, Relationship Between Working Capital Management and Profitability of Listed Companies in the Athens Stock Exchange, Journal of Financial 
Management and Analysis, Vol.19 (1), 2006, pp. 26 – 35
• OECD, The SME Financing Gap (Volume I) – Theory and Evidence, 2006, p. 9 
• Padachi K., Trends in Working Capital Management and its Impact on Firms’ Performance: An Analysis of Mauritian Small Manufacturing Firms, International Review of Business Research Papers, Vol. 2(3), 2006
• Ross S. A., R.W. Westerfield & B.D. Jordan, Fundamentals of Corporate Finance, 8th
edition, Boston (USA), 2008
• Samiloglu F. and K. Demirgunes, The Effects of Working Capital Management on
Firm Profitability: Evidence From Turkey, The International Journal of Applied Economics and Finance, 2(1), 2008
• Shin H. H., L. Soenen, Efficiency of Working Capital and Corporate Profitability Financial Practice and Education, 1998
• Teruel P. J. and P. Martinez-Solano, Effects of Working Capital Management on SME Profitability, International Journal of Managerial Finance, Vol. 3, No. 2, 2007, pp. 164-177
• The Commission of the European Communities, Commission Recommendation of 6 May 2003 Concerning the Definition of Micro, Small and Medium-sized Enterprises, Official Journal of the European Union L124, Vol. 46, 2003, pp. 36-41, p. 39

 


[ سه شنبه 92/2/17 ] [ 12:46 صبح ] [ مهران حداد ] [ نظرات () ]
.: Weblog مهران حداد :.

درباره وبلاگ

سلام به دوستانی که به وبلاگم اومدن،براتون ارزوی شادی و آرامش همیشگی دارم.خدایا انگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم و آنگونه بمیران که کسی به وجد نیاید از نبودنم.
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 27
کل بازدیدها: 516449