EQچیست و چرا مهم تر از IQ است؟
مولفان :تریویس برادبری و جین گریوز
تلخیص: مهین کوشک آباد
مترجم :هادی ابراهیمی – ناشر نسل نو اندیش- خلاصه کتاب :مهین کوشک آباد - به راستی هوش هیجانی (EQ )چیست؟قدمت توضیحات مربوط به هوش هیجانی تا حدودی به قدمت گزارش ها و توصیفات ر فتار انسان است . در کتاب های فلاسفه ی یونان باستان ،آثار شکسپیر و توماس جفرسون ،متون روان سناسی مدرن ،جنبه های احساسی –عاطفی تفکر و تعقل همواره به عنوان اصول اساسی و زیر بنایی طبیعت انسان مورد بحث وگفتگو بوده است .افرادی که مهارت هوش هیجانی را در خود پرورش داد هاند ،در واقع این قابلیت و توانایی منحصرر به فرد را داشته اند تا به جایی از رشد و خود شکوفایی برسند که از دیگران ساخته نبود ه است .
هوش هیجانی آن جنبه ی مرموز و اسرار آمیز از وجود هر یک از ماست که تا حدی نا معمول و نا محسوس است و شاید نتوان با چشم سر آن را دید یا لمس کرد . هوش هیجانی در برگیرند ه ی تمامی مهارت های رفتاری ،کنار آمدن با پیچیدگی های اجتماعی و تصمیم گیری هایی شخصی است که به نتایج مثبت و مطلوب می انجامد .مفهوم هوش هیجانی توضیح می دهد که چرا دو نفر با IQ مساوی می توانند به سطح کاملا متفاوتی از پیشرفت و خوشبختی برسند .هوش هیجانی به آن دسته از جنبه های زیر بنایی رفتار فردی اشاره دارد که به طور کامل با توانایی های عقلانی و تفکری او متفاوت است .تا به حال هیچ گونه ارتباط مستقیمی میان IQ و EQ مشاهده نشده است . هرگز نمی توان هوش هیجانی را فقط با اتکا به هوش استعداد تحصیلی او پیش بینی یا اندازه گیری کرد .تا همین اواخر این واقعیت اخباری بس جدی و تکان دهنده محسوب می شد ،زیرا هوش شناختی یا تحصیلی (IQ )انعطاف پذیر یا به عبارتی تغییر پذیر نیست . به عنوان مثال ،IQ پایین فردی که مثلا در اثر حادثه ای غیر قابل برگشت نظیر آسیب مغزی در تولد شکل گرفته باشد ،قابل برگشت ،اصلاح یا تغییر نیست .شما با یاد گیری بیشتر یا افزایش معلومات یا محفوظات ذهنی خود با هوش تر نمی شوید هوش یا استعداد تحصیلی (هوش شناختی )قابلیت و توانایی شما در یادگیری و آموختن است .به عنوان مثال ،میزان IQدر پانزده سالگی درست به همان میزانی است که در پنجاه سالگی خواهد بود .
این در حالی است که هوش هیجانی یا EQمهارتی انعطاف پذیر و قابل تغییر است و هم قابل آموختن .EQآموختنی است و می توان با تمرین آن را افزایش داد. این صحت دارد که بعضی افراد به طور طبیعی از هوش بیشتری برخوردار هستند یا به عبارتی ،با هوش هیجانی بالاتری متولد می شوند .اما این واقعیت دارد که می توان با تمرین آن را بهبود و افزایش داد حتی اگر با آن متولد نشده باشید .مهارت های چهار گانه مربوط به هوش هیجانی اساسا به دو گروه اصلی از قابلیت ها طبقه بندی می شوند :قابلیت ها و مهارت های فردی و اجتماعی .قابلیت ها و مهارت های فردی حاصل خود آگاهی و مدیریت شخصی (خود گردانی )هستند .مهارت های فردی در آگاهی شما ار احساسات و عواطفتان ،درک حضورتان و نیز توانایی شما در مدیریت و کنترل رفتار ،گرایش ،تمایلات و خواسته هایتان خلاصه می شود .قابلیت و توانایی های اجتماعی حاصل خود آگاهی اجتماعی و مهارت های مربوط به مدیریت روابط هستند .توانایی های اجتماعی شامل توانایی درک رفتار ،انگیزه ها و احساسات مردم و نیز مدیریت روابط است .
علی رغم توجه روز افزونی که امروزه بر هوش هیجانی و این قبیل مسائل معطوف شده است ،ضعف و کاستی و عدم توانایی در درک و مدیریت احساسات به خوبی در تمامی جوامع بشری به چشم می خورد . تنها 36درصد از پانصد هزار نفری که مامورد تحقیق و آزمون قرار دادیم قادر بودند احساسات و عواطف خود را به هنگام وقوع شناسایی کنند.این به آن معناست که بیش از دو سوم ما تحت کنترل احساسات و عواطف خود هستیم ،هیچ گونه کنترل یا نفوذی روی آن ها نداریم و قادر نیستیم ان ها را به موقع تشخیص دهیم و از آن ها به نفع خود استفاده کنیم .ارزیابی و تحقیقات ما در مورد هوش هیجانی مردها و زن ها ،ما را به نتیجه ای کاملا متفاوت رساند . زن ها به طور میانگین در آزمون های مربوط به هوش هیجانی تنها چهار امتیاز بالاتر از مردها کسب می کنند.
البته این تفاوت به قدر کافی بزرگ هست که بتوان ادعا کرد زن ها در کل و در مقایسه با مردها از قابلیت ها و مهارت های بالاتری در زمینه ی ابراز احساسات و عواطف و استفاده از آن ها به سود خود برخوردار هستند .(این ادعا هرگز به این معنا نیست که مردها فاقد احساسات هستند یا زن ها احساسات و عواطف بیشتری را تجربه می کنند )این نتیجه گیری نتها به این معناست که زن ها راحت تر ابراز احساسات می کنند .
احساسات و عواطف مانند راهنمایان و مشاورانی هستند که به شما کمک می کنند مشکلات خود را هنگامی که هنوز قابل حل هستند و قبل از آن که به معضلاتی لاینحل و کمر شکن تبدیل شوند ،شناسایی کنید ودر جهت رفع شان بکوشید . با گوش دادن به احساسات خود و درک و فهم پیام آن ها می توانید به طرزی موثر و کار آمد مشکلات کنونی خود را از پیش پا بردارید و از بروز یا تکرار آن ها در آینده نیز جلو گیری کنید.
برعکس ،هنگامی که این احساسات را سرکوب یا انکار کنید ،به سرعت در شما تجمع می کنند و به احساسات و عواطف نا خوشایند تری نظیر تنش ،اضطراب ،دلهره ،نگرانی ،عصبیت و اختلالات روحی تبدیل می شوند .
نتایج تحقیقات و مطالعات اخیر رابطه ی میان هوش هیجانی و میزان احتمالی ابتلا به بعضی بیماری ها و اختلالات را نشان داده است .اضطراب ،نگرانی ،تشویش و افسردگی ،سیستم ایمنی بدن را تضعیف و مختل می کند و آسیب پذیری شما را در مقابل تمامی بیمار یها ،از سرما خوردگی ساده گرفته تا سرطان ،افایش می دهد .قدرت و توانایی سیستم دفاعی و ایمنی بدن شما ارتباط نزدیکی با حالت روحی –عاطفی تان دارد.
هوش هیجانی بالا فرآیند درمان بیماری ها را سرعت می بخشد .ثابت شده است افرادی که در طول درمان هوش هیجانی خود را ارتقاءبخشیده و مهارت های مربوط به آن را در خود تقویت کرده اند ،با سرعت و سهولت بیشتری از بسیاری از بیماری ها خلاصی یافته اند .
رابطه هوش هیجانی با پیشرفت شغلی
تمرین مهارت های هوش هیجانی چه تاثیری بر پیشرفت ها و موفقیت های شغلی فرد خواهد گذاشت ؟
استفاده از مهارت های هوش هیجانی راهی بسیار مطمئن ،موثر و نیرومند برای متمرکز کردن قوا و انرژی فرد در یک جهت و نیز رسیدن به نتایج شگفت انگیز است .
شاید بهترین خصیصه و ویژگی هوش هیجانی این باشد که مهارتی است بسیار انعطاف پذیر .صرف نظر از این که فرد در آزمون های EQبالا ،پایین یا متوسط ارزیابی شده باشد ،می توان با تلاش و تمرین آن را بهتر کرد و بهبود بخشید .حتی آنان که که امتیاز بسیار پایین تری از همکاران خود گرفته اند ،می توانند با تمرین به تدریج فاصله ی خود را با آن ها کاهش دهند و در نهایت به ا نها برسند !هنگامی که قابلیت ها ،توانایی ها و مهارت های افراد شاغل در موسسه یا سازمان نیز پیشرفت خواهد کرد .مهارت های هوش هیجانی قابلیت ها و مهارت های رهبری ،کار گروهی یا خدمات مربوط به مشتریان را افزایش می دهد .
آیا هوش هیجانی قابل تغییر است ؟
مهارت های هوش هیجانی درست مانند شما تغییر می کنند .بر خلاف IQو شخصیت که ثابت هستند ،EQمهارتی انعطاف پذیر است که می توانید آن را بسته به علاقه و میل خود بهبود بخشید .EQشما حتی از دیگر شرایط و مقتضیات زندگی تان تاثیر می پذیرد و به همراه آن ها تغییر می یابد .EQشما در واکنش به وقایع و رویدادهایی نظیر از دست دادن شغل ،طلاق ،ترفیع نا منتظر شغلی و نیز دیگر رویدادهای مهم زندگی بالا و پایین خواهد شد .هوش هیجانی محصول میزان ارتباطات میان مراکز و بخش های منطقی و احساسی (عاطفی )مغز شماست .افزایش EQ هنگامی محقق می شود که مسیرهای عصبی میان مراکز منطقی و احساسی به مسرهایی پر رفت و آمد تبدیل شوند !
خو گرفتن با سختی ها ،مصائب و نا ملایمات
بزرگترین مانعی که بر سر ارتقای مهارت های فردی وجود دارد ،فرار و رویگردانی از سختی ها و ناملایماتی است که ارتقاءو افزایش سطح خود آگاهی فرد ببرای او در پی دارد .بیش از دو سوم افرادی که در آزمون ها و تحقیقات ما شرکت داشتند به سختی می توانستند به کاستی های خود در این زمینه اعتراف کنند .موارد و موضوعاتی که به طور معمول در باره ی آن ها فکر نمی کنید ،به این دلیل در نقطه ی کور را در شما واقع شده اند که ظاهر شدن
آ ن ها در حوزه خود اگاهی و ادراک شخصی تان دردناک است .
به جای این که از احساسات و عواطف خود رویگردان باشید ،باید هدفتان این باشد که به سمت آن حرکت کنید ،به آن نزدیک شوید ،با سر به آن وارد شوید و دست آخر از درون آن بگذرید.این اصل حتی در مورد احساسات و عواطفی ملایم تر و ضعیف تر نظیر کسالت ،بی حوصلگی ،گیجی ،سردر گمی و چشم انتظار بودن نیز صدق می کند .هنگامی که احساسی را نادیده می گیرید ،انکار می کنید یا آن را دست کم می گیرید ،این فرصت را که با آن کاری مثبت و مفید صورت دهید ،از دست می دهید .بدتر از همه این است که انکار کردن یا جدی نگرفتن احساسات و عواطف باعث نمی شود آن ها خاموش شوند یا شما را بگذارند و بروند ،بلکه فقط به آن ها کمک می کند تا در آینده مهمان نا خوانده ی شما باشند .
به منظور بهبود و ارتقای قابلیت و توانایی های خود در مورد تفسیر احساسات ،کافی است به طیف گسترد ه ی احساساتی که دیگران از خود نشان می دهند توجه کنید .
لغات و واژه های بسیاری در زبان وجود دارند که توصیف کننده ی احساسات مختلفی هستند که در طول زندگی شخصی بر ما حادث می شوند .با این حال تمامی احساسات مشتقات وزیر مجموعه هایی از پنج احساس اصلی و پایه هستند .این احساسات عبارتند از :غم ،شادی ،خشم ،ترس و شرم .
چگونه شنونده بهتری باشیم تا دیگران به راحتی حرف خود را بزنند
شنونده خوب بودن یکی از مهم ترین مهارت هایی است که به شما کمک خواهد کرد آگاهی اجتماعی خود را بالا ببرید .شنونده خوب بودن در عین حال ساده نیست و مستلزم تلفیق مناسب و سنجید ه ای از خود گردانی و مدیریت و نظارت بر جند امر جداگانه به طور هم زمان است .
ما انسا نها اطلاعات مربوط به جهان اطراف خود را از طریق حواس پنجگانه مان در یافت می کنیم :بینایی ،شنوایی،چشایی،بویایی و لامسه .این در حالی است که بسیاری از ما ،بخش اعظم اطلاعات در یافتی در باره ی مراودات و تبادلات خود با دگران را تنها از طریق دو حس بینایی و شنوایی کسب می کنیم .این امر باعث می شود به منظور ارزیابی آن چه در جهان بیرون ودر اغلب مراودات ما رخ می دهد ،تنها متکی به دو حس خود باشیم .حس ششم شما ،یا همان قابلیت کشف ،شناسایی و تشخیص احساسات و عواطف دیگران به هنگام مراوده و ارتباط با آن ها ،مهم ترین و با ارزش ترین منبع جهت کسب اطلاعات محسوب می شود .
چگونه صحبت کنیم تا دیگران شنوندگان بهتری برایمان باشند
هرچه ارتباط میان شما و دیگران ضعیف تر باشد ،منتقل کردن منظورتان به آنان نیز به همان اندازه دشوار خواهد بود .اگر می خواهید دیگران شنونده خوبی برایتان باشند ،باید مهارت های مربوط به مدیریت روابط را تمرین کنید و بکوشید از تک تک ارتباطات خود بیاموزید ،به خصوص آ نهایی که چالش برانگیز تر و مشکل دار ترند .
قبل از هر چیز ،به اهمیت نقشی که احساسات و عواطف در مراودات و تبا دلات شما و دست آخر روابط تان به عهده دارند ،توجه کنید .
همواره بدانید که زمان و وقتی را که صرف ارائه ی حمایت و کمک به دیگران و انگیزه بخشیدن یا صرفا نشان دادن و ابراز علاقه تان به آ نها می کنید ،هرگز به هدر نرفته است .زمان و،وقتی که صرف این راه شود به تحکیم روابط شما کمک بسیاری خواهد کرد .
هوش هیجانی در محل کار
احساسات و عواطف هیچ وقت دست از سر ما بر نمی دارند در خانه ،سر کار ،در راه خانه ،آن ها همه جا و همه وقت با ما هستند .ملاحظه نیز ندارند !ما نیز در شغل و حرفه خود ی شخصی خود مان هرروزه با چالش هایی روبه رو هستیم . به خاطر داشته باشید که احساسات و عواطف بارها ظهور می کنند تا کنترل اوضاع رابه دست گیرند ،اما این حق انتخاب همیشه از آن شما خواهد بود که آن ها را مدیریت کنید و به اهدافتان برسید . به کار بستن مهارت های مربوط به هوش هیجانی به معنای آن است که در کشف و شناسایی احساسات در موقعیت های گوناگون مهارت بیشتری کسب کنید ،مهارت های مدیریتی خود را به منظور رتق و فتق و حل و فصل احساسات مزاحم و نا خوشایند افزایش و و ارتقا ببخشید و بتوانید به خودتان اجازه دهید تا رفتارهای جدید و مناسب تری را تمرین کنید .تنوع و شدت احساسات و عواطفی که در طول یک روز معمولی بروز می کنند ،بسیار شگفت انگیز است .از بین تمامی احساسات و عواطفی که در طول عمر خود تجربه می کنید ،چیری حدود دو میلیون آن در محل کار شما حادث می شود .جای تعجب نیست که افرادی که در مدیریت احساسات و عواطف خود مهارت بیشتری دارند ،همکاران بهتری برای دیگران هستد و به طور معمول کار کردن با آن ها ساده تر و خوشایند تر است .در ضمن این قبیل افراد در رسیدن به اهداف شغلی خود نیز موفق تر هستند .
قدرت هوش هیجانی تیمی
احساسات و عواطف می توانند تعیین کننده ی رفتارها و واکنش های اعضای هر تیمی ،آن هم به شکلی هم صدا باشند .می توان گفت که هوش هیجانی روشی ارتباطی و نحو ه ی برخورد افراد تیم با یکدیگر و نیز شیو ه ی کلی تصمیم گیری ،پاسخ و واکنش آن ها در قبال یکدیگر است .اعضای تیم ها و گرو ه هایی که از هوش هیجانی بالا برخوردار هستند ،نتایج بهتری می گیرند ودر عین حال از کار کردن با یکدیگر لذت و رضایت بیشتری کسب می کنند .
هوش هیجانی تیم تاکید زیادی بر مهارت های مدیریتی دارد ،مهارت هایی از قبیل :مدیریت احساسات و عواطف اعضای تیم ،مدیریت روابط میان اعضای تیم و نیز مدیریت روابط اعضای تیم با افراد یا شاید تیم های دیگر .
مهارت های اصلی و مرکزی صرفا قابلیت و توانایی تشخیص و شناسایی احساسات و عواطف اعضای تیم به هنگام بروز این احساسات و عواطف است .
مهارت های چهار گانه ی مربوط به هوش هیجانی تیمی عبارتند از :آگاهی احساسی –عاطففی ،مدیریت احساسات ،مدیریت روابط درونی (میان فردی )و مدیریت روابط خارجی (میان اعضای تیم و افراد یا گرو ه های خارجی )
هوش هیجانی در خانه و خانواده
طرفین در گیر در رابطه ای که از هوش هیجانی خوب و بالایی برخوردارند ،انرژی و توجه خود را صرف باز سازی اختلافات و رسیدن به تفاهم می کنند .تعمیر و به سازی مستلزم آن است که علی رغم اختلافات و تنش به وجود آمده ،عشق و محبت میان طرفین همچنان به قوت خود باقی بماند .
هنگامی که با نامزد یا همسر خود بحث یا بگو مگو دارید تک تک کلماتی را که بر زبان می آورید می تواند وضعیت را بهتر یا آن را بدتر کند .
مهم ترین و بزرگ ترین نشانه هوش هیجانی بالا در رابطه و ازدواج این است که طرفین در گیر در آن بارها وبارها به رابطه شان رسیدگی کنند وبه (تعمیر و نگهداری ) بهای زیادی دهند .
در مواقع درگیری سعی نکنید به احساسا ت ،عقاید ،باورها و نظریات خود در خصوص آن چه پیش آمده بچسبید ،بلکه سعی کنید افکار و احساسات طرف مقابل را نیز در ک کنید .
باید به دید گاه های همسرتان اخترام بگذارید حتی اگر لزوما با آن ها موافق نباشید یا تاییدشان نکنید .
در حل و فصل اختلافات میان خود ،از مهارت های مربوط به هوش هیجانی تان استفاده کنید و به نفع خود از آن ها بهره بگیرید .به هنگام دعوا و مشاجره احساسات و عواطفتان را بشناسید و معنی و پیام آن ها را شناسایی کنید .