2ـ3ـ1ـ3ـ تعریف بهداشت روانی در اسلام :
بهداشت روانی در اسلام عبارت از اصول و روشهای مشروعی است که در وهله اول باعث تأمین ایجاد، حفظ و در وهله دوم تقویت و تکامل سلامت نفس، و در وهله سوم به درمان بیماریهای روانی انسان مسلمان میپردازد، هدف از این علم هموار کردن راه تکامل و حرکت انسان مسلمان تا رسیدن به مرتبه کمال مطلق است؛ از این تعریف چند نکته مهم لحاظ میشود:
1. مراد از اصول و روشهای مشروع، شیوههای علمی و عملی است که دستورات اسلام آمده و بکاربستن آنها باعث سلامت روان انسان میگردد، قید مشروع از این جهت است که نشان دهیم همه اصول روان شناسی جدید، بر فرض عقلانی بودن و در برداشتن آثار مطلوب، تا زمانی که اذن شارع در آن متقین نباشد، قابلیت و صلاحیت اجرا ندارد.
2. قید تأمین بیشتر به جنبه بهداشتی و پیشگیری قضیه مربوط میگردد. در اسلام پیشگیری
مقدم بر درمان است. قید تقویت و تکامل اشاره به این دارد که اصول مذکور، نه تنها باعث تعادل و آرامش روانی میگردد بلکه سبب میشود تا انسان مسلمان به واسطه این اصول در یک حرکت تکاملی قرار گیرد.
قید درمان، اشاره به این دارد که جامعیت دستورات و برنامهها و اصول اسلامی به نحوی است
که این اصول هم در مرحله پیشگیری و هم در مرحله درمان قابل استفاده هستند.
1- Style of life 2- Pavloff 3- Equilibrated 4- Tones 5- Hoppines
3. قید نفس در عبارت سلامت نفس : از این جهت است که توجه شود بهداشت روانی در اسلام با لذات به معنای بهداشت روحی و قلبی نیست.
4. در تعریف فوق هدف از بهداشت روانی همان حرکت به سوی کمال و رسیدن به کمال و انسان کامل شدن است؛ بنابراین یکی از ممیزات اصلی مکتب بهداشت روانی در اسلام، علاوه بر تأمین و تعادل روانی، به تکامل رساندن و به کامل شدن اوست.
5. دو قید وهله اول و وهله دوم از آن جهت است که نشان داده شود انسان سالم با انسان
کامل تفاوت دارد.
انسان سالم کسی است که دارای سلامت روانی است و نقطه مقابل انسان سالم، انسان بیمار و معیوب است در حالیکه انسان کامل، شخصی است که لزوما انسان سالم است و علاوه بر سلامت روانی دارای حد کمالی از وجود نیز هست لذا انسان کامل نقطه مقابل انسان ناتمام و معیوب قرار نمیگیرد(حسینی، 1368 : 12).
2ـ4ـ شاخصهای بهداشت روانی و شخصیت سالم :
برخی از نشانگرهای شخصیت سالم یا نشانههای وجود بهداشت روانی در معلمان به شرح زیر است :
1ـ توان برقراری رابطه با دیگران :
انسان سالم به عنوان یکی از نیازهای اساسی خود میل به برقراری روابط انسانی با افراد دیگر تحت عنوان دوستان، همکاران، نزدیکان و غیره دارد. احساس تعلق به دیگران و تعلق دیگران به خود و احساس مالکیت از نیازهای انسان است و هر شخص سالم دوست دارد که کسی را دوست بدارد و کسی او را دوست داشته باشد.
روابط نزدیک و صمیمانه سبب ارضای نیازهای روانی انسان میگردد. رابطه مطلوب از یک نگاه معمولی تا سایر رفتارهایی که حاکی از صمیمیت و صفا و احساس تعلق باشد، به فرد عزت، حرمت و امنیت میبخشد.
رابطه درست رابطهای همراه با بیریایی، درک توأم با فهم دیگری1 و مثبت نگریستن به طرف مقابل میباشد(ثنایی، 1362).
1- empathic understanding
کنارهگیری و انزوا یکی از مکانیزمهای دفاعی انسان در حال تعارض است و کسانی که بدون علت خاص مانند نیاز به مطالعه و انزوا برای عبادت، مردم گریز هستند دچار بیماری روانی میباشند.
براین اساس اگر روابط بین مدیر و معلمان دوستانه و همراه با احترام باشد، از بهداشت روانی برخوردار هستند. در چنین مدرسهای معلمین همدیگر را دوست میدارند و در آنها احساس تعلق و وابستگی وجود دارد.
2ـ توان ارزیابی درست از خود :
((افراد سالم خود را میشنایند و وجود خود را با همه محدودیتها و جنبههای مثبت و منفی میپذیرند. اگر کسی بر اثر مطالعه ویژگیهای خود بداند که چه تواناییها ویا استعدادهای خود را نمیشناسند و نمیدانند که از عهدة بعضی از کارها برنمیآیند، در مراحل کار و زندگی شکست میخورند)) (میرکمالی، 1375).
3ـ داشتن عواطف و احساسات متعادل :
شخص سالم کسی است که بتواند عواطف و احساسات خود را در زمان لازم به دیگران و نسبت به محیط نشان دهد. خوشحالی، غم، تنفر، دوست داشتن، طرفداری، دوری گزیدن،
عصبانیت، علاقه و نظایر آن مصادیق عواطف انسانی هستند. هر فرد طبیعی از موقعیتهای ناخوشایند و کسی که به او توهین روا میدارد عصبانی میشود و ابراز انزجار میکند. اما مسأله اساسی این است که این پرخاش، عصبانیت یا تنفر در چه حدی باشد تا اثر مطلوب داشته و در عین حال سبب آسیب رسانیدن به خود فرد نشود.
تعادل عاطفی یعنی توان کنترل خود و ابراز عواطف و احساسات به اندازهای ضرورت دارد. کسانی که به سرعت و اکثر مواقع عصبانی میشوند و یا از افراد دیگر تنفر دائمی دارند، افراد سالمی نیستند(پورمقدس، 1367).
((زیاد عاطفی بودن، فرد را از تفکر و منطقی بودن باز میدارند و بالعکس، بیعاطفه بودن سبب از دست دادن لطافتهای انسانی میگردد))(میرکمالی، 1376 : 99ـ96).
4ـ توان بهرهگیری از امکانات، منابع و مواهب طبیعی و الهی :
فرد سالم از این که در دامن طبیعت زندگی میکند و خداوند بزرگ امکانات فراوانی را برای او آفریده است لذت میبرد و از آنها استفاده میکند.
افراد سالم از شادیهای روزمرة زندگی احساس نشاط میکنند ومنظور این است که آنها متوجه منابع و زیباییهای اطراف خود هستند و از دیدن آنها لذت میبرند(میرکمالی،1375).
5ـ داشتن اعتماد به نفس و احساس کفایت :
((اعتماد به نفس داشتن نگرش مثبت به تواناییهای خود میباشد که رابطه تنگاتنگی با احساس کفایت دارد. افرادی که در گذشته تجربیات مثبت و مطلوبی از موفقیت در کارها و برنامههای خود داشتهاند، به خود امیدوارند و احساس کفایت میکنند. این افراد با اعتماد کامل دست به کار میزنند و با تمرکز بر کار و کوشش مستمر به طور موفقیت آمیز کار را به پایان میرسانند))(همان منبع، 1375).
((مدرسه سالم مدرسهای است که با برنامهریزیهای درست، معلمان و دانشآموزان را در مسیر کارهای موفقیت آمیز و استفاده از تواناییهای خود قرار میدهد، تا بر اثر تجربه موفقیت آمیز و بهکارگیری توانایی خود، به خود اعتماد پیدا کنند و در آن احساس کفایت در حل مشکلات تحصیلی و زندگی بهوجود آید))(ساده، 1373 : 83 ـ81).
6ـ احساس امنیت و آرامش خاطر :
((افراد سالم دچار اضطراب و نابسامانی فکری دایمی نیستند، آنها دلواپس نیستند)) (میر کمالی، 1375).
افراد سالم با بردباری و احساس امنیت با وقایع پیشآمدهای زندگی روبرو می شوند و برای آنها راهحل منطقی پیدا میکنند و نسبت به آنچه پیش نیامده، بدون ترس به برنامهریزی میپردازند.
معلمی که دارای امنیت و آرامش خاطر است، فردی آرام است که با آرامش خاطر به کار میپردازد لذا فردی عجول، بیصبر و بیقرار نیست و سعی میکند کارش را با آهنگی، منطقی و با سرعتی نسبتا قابل قبول انجام دهد و در رفتار او تعادل دیده می شود.
بنابراین مدرسه سالم مدرسهای است که روشهای کار و رفتار خود را با معلمان و دانشآموزان میسنجد و به گونهای با آنها روبرو میشود که بین معلمان نوعی احساس خوشایند و دوستداشتنی و میل به برقراری رابطه با همدیگر بوجود میآید.
7ـ احترام به خود و دیگران :
((فردی که از بهداشت روانی برخوردار است برای خود ارزش قایل میباشد. در حقیقت، او خود را به عنوان یک فرد با ارزش و احترام میپذیرد))(میرکمالی،1375).
لذا برای افراد دیگر نیز احترام قائل است و در آنها نکات مثبت و ارزشمندی میبینید که قابل احترام میشوند. او از عقدههای حقارت و خود کمبینی رنج نمیبرد. به همین دلیل سعی میکند از کارهایی که دلیل برکم ارزشی اوست بپرهیزد.
8 ـ مسئولیت پذیر بودن :
یکی از دلایل عدم بهداشت روانی فرد بیتفاوتی نسبت به دیگران و امور جامعه است. مسئولیت پذیری یکی از نیازهای انسان سالم است. افراد سالم دوست دارند در امور شرکت داده شوند و به سهم خود مسئولیت کاری را بپذیرند.
بنابراین تقسیم کار و مشارکت دادن معلم در کارها و مسئولیت دادن به او مطابق توان جسمی و روانی او از کارهای اساسی مدرسه است.
9ـ خود کنترلی :
((یکی از عوامل بهداشت روانی خود کنترلی است. خود کنترلی یعنی توانایی تفکر، قضاوت و تصمیمگیری درباره خود و کنترل رفتار فرد برپایه اعتقادات، وجدان و ارزشهایی که فرد به آن پایبند است و از درون معیار قضاوتی او برای ارزیابی و کنترل رفتارش میشود)) (میرکمالی،1376).
بنابراین سازمان آموزشی کارآمد که همه جنبههای آموزش و تربیت را در نظر میگیرد، با برنامههای معین سعی میکند معلمان را از نظر اعتقادی و فکری آن چنان قوی کند که خود بدون کنترل خارجی قادر به تشخیص درست از نادرست باشند و بتوانند با معیارهای درست رفتار خود را در مسیر صحیح قرار دهند.
10ـ احساس رضایت و شادی :
یکی از شاخصهای بهداشت روانی احساس رضایت، شادی و شادابی است. فردی که احساس میکند نیازهایش بدون برخورد با موانع در حال تأمین است و به زندگی خود امید دارد، به درجهای از رضایت درونی میرسد که همواره او را شاد نگه میدارد. شادی، حاصل احساس سعادتمندی است و سعادتمندی، حاصل احساس از سیر طبیعی زندگی و رشد قرار گرفتن میباشد که با تأمین نیازهای مختلف مخصوصا نیازهای روانی بدست میآید. در این حالت فرد به زندگی و دیگران علاقهمند میشود و به آنها عشق میورزد. احساس رضایت و شادی سبب پیدایش حالات روانی مختلفی میشود که دوستی، عشق، محبت، امیدواری، خوشبینی، مسرت، همراهی و... از نمونههای آن است.
((شخص سالم کسی است که مردم او را دوست داشته باشند و بهرهور، و از خود بیگانه نباشد ودر همان حال که خود را خوشبخت بیهمتایی بداند، زندگی را موهبت پرارزشی تلقی کند و تا عمر دارد در حال تولد باشد، در عین حال مرگ را نیز بپذیرد))(تبریزی، 1375 : 314).
2ـ5ـ اهمیت بهداشت روانی :
مفهوم بهداشت روان در واقع جنبهای از مفهوم کلی سلامتی است. سازمان بهداشت جهانی سلامتی را چنین تعریف میکند : ((حالت سلامتی کامل فیزیکی، روانی و اجتماعی نه فقط فقدان بیماری یا ناتوانی)). برخی چنین تصور کردهاند که نقطه مقابل سلامتی روانی، بیماری روانی است در حالی که این چنین نیست و مفهوم سلامتی روانی بسیار گستردهتر از این است))(خدارحیمی، 1374).
بهداشت روان قدرت آرام زیستن با خود و دیگران در آرامش بودن است. فرد سالم، احساس میکند راحت است و میتواند با خودش و دیگران زندگی کند. او محدودیتها و استعدادهای خود را نمیشناسد، کمبودهای خود را میپذیرد و برای بهبود رفتار خویش، گام برمیدارد. ولی از درون و احساسات خویش آگاه است و بر آنها تسلط دارد و معیارهای جامعهای را که در آن زندگی میکند زیر پا نمیگذارد.
سلامت روان قدرت تصمیمگیری در بحرانها و مقابله با فشارها و مشکلات زندگی است، زیرا چنین شخصی میداند که درطول زندگی با فراز و نشیبهای بسیاری ممکن است مواجه شود، بنابراین برای دستیابی به سعادت که یک امر نسبی است باید تلاش کند.
شخص سالم از کار و زندگی خود احساس رضایت میکند و از وقت گذاشتن خویش استفاده مفید مینماید شخصی که از نظر درونی نقصی ندارد، با دیگران ازدر تفاهم وارد میشود و برای احساسات و عواطف مردم، اهمیت قائل شده و آنرا محترم میشمارد. چنین فردی تفاوتهای افراد را میپذیرد و به آنها خرده نمیگیرد و در میان گروهی که قرار میگیرد با حفظ فردیت خویش قادر است جزئی از آن گروه شود چنین فردی میتواند دوست بدارد و محبت بپذیرد و به دیگران اعتماد کند و مورد اعتماد واحترام دیگران قرار گیرد.
شخص سالم((اهداف واقع گرایانه1)) برای خود در نظر میگیرد و برای دستیابی به آنها اقدام میکند او سعی میکند حقایق را قبول کرده و خود را با آنها وفق دهد و با اجتماع سازش میکند.
شالوده سلامت روان در زمان کودکی پیریزی میشود و هیچگاه از تکامل باز نمیایستد. خانوادهای از سلامت روان برخوردار است که همه افراد آن روابط خوبی با هم داشته باشند و تنشها و درگیریهایشان با هم کم باشد، در غیراینصورت خانواده از نظر سلامت روانی بیمار گونه است. با توجه به پیریزی اساس سلامت روان در دوران کودکی، میبینیم به تدریج که سن فرد بالا میرود، در اثر همین روند تکاملی است که رفتارهای کودکانه نیز کنار گذاشته میشوند و به جای آنها رفتارهای منطقی و مناسب سن از فرد سر میزنند. شخصیت هر فرد، عبارت از مجموعه رفتارهایی است که فردیت وی را تشکیل داده و او را از دیگران متفاوت جلوه میدهد. فردی که شخصیت سالمی دارد میتوان گفت از سلامت روان برخوردار است. سلامت روان مانند سلامت جسم نسبی است. هر فردی اهداف و آرمانهایی را دنبال میکند و ممکن است به کمال آرزوهایش نرسد و در نتیجه ناکامیها، مدتی از سلامت روان دور شود. در این حالت تا زمانی که شدت و دفعههای بروز آن رفتار به حدی نباشد که بر رفتارهای پسندیده و مقبول او غلبه کند، میتوان گفت که فرد از سلامت روان برخوردار است (مرعشی، 1375).
1-Realalisticaims
2ـ 6ـ ((اهداف بهداشت روانی)) :
وظیفه و هدف اصلی بهداشت روانی تأمین سلامت فکر و روان افراد جامعه است. برای رسیدن به این هدف احتیاج به نیروی انسانی فعال و کاردان، همکاری سازمانهای دولتی، برنامهریزی و بودجه برای ایجاد و گسترش سازمانهای روان پزشکی و بالاخره آموزش همگانی در سطح جامعه داریم به طور فهرستوار بهداشت روانی چهار هدف اصلی دارد. (میلانیفر، 1376).
1. خدماتی : جهت تأمین سلامت فکر و روان افراد جامعه، پیشگیری از ابتلا به بیماریهای روانی، بیماریابی، درمان سریع و پیگیر بیماران مبتلا به اختلالات عصبی روانی به طور سرپایی و یا بستری، کمکهای مشورتی به افرادی که دچار مشکلات روانی، اجتماعی و خانوادگی شدهاند.
2. آموزشی : آموزش بهداشت روانی به افرادی که با بیماران عصبی روانی سروکار دارند و همچنین آموزش بهداشت روانی همگانی و آشنا ساختن مردم جهت همکاری و استفاده از سرویسهای موجود در صورت مواجه با استرسها و مشکلات روانی، آموزش روان پزشکی به دانشجویان پزشکی و پیرا پزشکی، تنظیم برنامههای بازآموزی کوتاه مدت روان پزشکی برای پزشکان عمومی جهت آشنایی بیشتر علوم روان پزشکی و نظایر آن.
3. پژوهشی : تحقیق دربارة علل نحوة شروع، درمان و پیشگیری از بیماریهای روانی، عقبماندگیهای ذهنی، اعتیادات و انحرافات مانند پژوهش در مدارس، دانشگاهها، سازمانهای پلیس، سربازخانهها، کارخانهجات و مراکز کاریابی. درمانگاههای عمومی، مراکز بهداشت تنظیم خانواده مادر و کودک و نظایر آن.
4. طرح و برنامهریزی بهداشتی دربارة ایجاد و گسترش مراکز جامع روان پزشکی، منطقهای، مراکز بهداشت مادر و کودک و تنظیم خانواده، مراکز کودکان استثنایی، مراکز مسمومین و مصدومین، مراکز آموزش جهت بالا بردن کیفیت امور بهداشتی و درمانی و سطح آگاهی مردم به وسیله رسانههای گروهی، آشنا ساختن پزشکان عمومی با مسائل روان شناختی که در درمانگاههای عمومی فعالیت میکنند و ایجاد هماهنگی بین برنامههای خدماتی، آموزشی و پژوهشی .
به طور کلی سه هدف بهداشت روانی دارد : الف) پیشگیری ب) درمان ج) بازتوانی یا توانبخشی.(میلانیفر، 1376).
2ـ7ـ اصول بهداشت روانی :
((1. احترام فرد به شخصیت و دیگران.
2. شناختن محدودیتها در خود و افراد دیگر.
3. دانستن این حقیقت که رفتار انسان معلول عوامل است.
4. آشنایی با اینکه رفتار هر فرد تابع تمامیت وجود اوست.
5. شناسایی احتیاجات و محرکهایی که سبب ایجاد رفتار و اعمال انسان میگردد)) (شاملو، 1378 : 22).
1ـ اصل احترام فرد به خود و دیگران :
یکی از شرایط اصولی بهداشت روانی این است که شخص به خود احترام گذارد و خود را دوست بدارد و بالعکس یکی از علائم بارز غیرعادی بودن، تنفر از خویشتن است.
در مصاحبههای روان شناسی در این باره سؤالات زیر مطرح میشود.
1. آیا مردم را دوست دارید؟
2. آیا به خود احترام میگذارید؟
3. آیا مردم شما را دوست دارند؟
اگر به این سؤالات با صداقت جواب داده شود، میتوان به مقدار زیادی از عواطف و احساسات و طرز سازش فرد با محیط پی برد. فرد سالم حس میکند که افراد اجتماع او را میپسندند و او نیز به نظر موافق با آنان مینگرد و برای خود احترام قائل است. اصول بهداشت روانی مبتنی برتقویت افراد است، نه تخریب شخصیت آنها، براساس این اصول باید نسبت به دیگران اغماض و بردباری داشت و به عوض تنبیه، تشویق را پیشه کرد و خلاصه اینکه، برای شخصیت افراد احترام قائل شد به کار بردن این اصول استفاده شایانی در بر دارد و هر فردی از هر طبقه یا صنفی که باشد میتواند با افراد جامعه کمک فراوانی نماید.
2ـ اصل شناختن محدودیتها :
یکی از اصول مهم بهداشت روانی این است که شخص باید مستقیما با واقعیت زندگی روبرو شود. برای رسیدن به این مقصود نه تنها باید عوامل خارجی را بشناسیم و قبول کنیم، بلکه ضروری است که شخصیت خود را آنطور که واقعا هست قبول نماییم. کشمکش و خصومت با واقعیت، اغلب سبب بروز اختلال روانی میگردد. شخص سالم در عین حالیکه از خصوصیات مثبت و برجسته خود استفاده میکند، به محدودیتها و نواقص جسمی و روانی خود نیز آشنایی دارد. در محیطهای آموزشی، محدودیتهای زندگی و اجتماعی باید توسط مسئولین آموزشی با صداقت پذیرفته شوند.
برای هر فردی لازم است که بداند حدود استعدادهای او چیست و اگر این حد نسبتا پایین است باید سعی کند با آن بسازد.
اگر چه خودشناسی که یکی از اصول بهداشت روانی است کار دشواری است ولی شناختن دیگران نیز خالی از اشکال نیست. زیرا افراد بشر از خیلی جهات با یکدیگر متفاوتند.
در آموزش باید محدودیتهای معلم درک شود. فشار آوردن برای کار بیشتر ممکن است باعث شکستهای معلمین و از دست دادن رغبت به کار و نفرت از شغل او شود.
تفاوت معلمین در وضع مذهب، مسکن، فرهنگ و تمدن، وضع اقتصادی، پیش آمدهای زندگی، اختلافات شدید خانوادگی... هر یک میتواند اثرات عمیق روانی داشته باشد که در روابط معلمین با هم و مدرسه مؤثرند.
3ـ اصل پی بردن به علل رفتار :
در مورد رفتار بشر مانند علوم فیزیک و شیمی و زیست شناسی، برای هر پدیده دلیلی موجود است، مثلا چرا یکی از تاریکی وحشت دارد و شخص دیگر بیشتر از اندازه عصبانی میشود. اینها همه دلیل دارد ولی اغلب مشکل است که دلایل نهفته و اصول اینگونه رفتارها را پیدا کرد.
متخصصین مربوطه میدانند که رفتار بشر معلول علل مخصوص است، هیچوقت فردی را به خاطر رفتارهایی که دارد سرزنش نمیکنند به همان دلیل که پزشک بیماری را که مبتلا به سرطان باشد مورد شماتت قرار نمیدهد و مقصر نمیداند. لذا باید علل رفتار معلمین را تشخیص داد تا نسبت به رفع آن اقدام نمود.
4ـ اصل رفتار تابع تمامیت فرد است :
رفتار بشر تابع تمامیت وجود اوست. بدین معنی که روان تابع تن و بالعکس تن تابع روان میباشد. هیچ رفتاری جداگانه و در خلأ انجام نمیگیرد و هیچ عملی مستقل از سایر اعمال و خصوصیات موجود بروز نمیکند مثلا اگر فردی قبل از خوردن غذا عصبانی بود و یا ناراحتی شدید دیگری داشته باشد. مسلما آن لذتی را که از غذا در موارد مناسب میبرد نخواهد برد؛ بدین جهت مشاهده میگردد که عمل غذا خوردن و لذت بردن از آن به خودی خود مستقلا نباید ارزیابی شود بلکه حالات روانی موجود نیز باید مورد توجه باشند.(ساعتچی، 1368).
همچنین معلمی که با اطمینان خاطر و راحتی فکر در کلاسهای مدرسه حاضر میشود، مسلما معلمی موفق بوده و از کارش رضایت خاطر خواهد داشت.
هر چه درباره یگانگی و رابطه دائمی و مستقیم خصوصیات جسمی و روانی گفته شود، گزافهگویی ، نخواهد شد. زیرا که اولا اهمیت درک این موضوع بسیار زیاد است و به علاوه فهمیدن اصولی و صحیح این مطلب خالی از اشکال نیست. ناراحتیهای جسمانی، اختلالات روانی باعث میشود و بالعکس نارسائیهای روانی سبب بروز علائم جسمی خواهد شد مثلا معلوم شده است که یکی از دلایل تعداد زیادی از امراض زخم معده، بعضی ناراحتیهای گوارشی دیگر، اقسام نفس تنگی، ناراحتی عاطفی است.