وب سایت شخصی مهران حداد__M.Haddad personal website سکوت کن برای تفکر......نگاه کن برای عبرت
| ||
این نامه برگرفته از هیچ سایتی نمیباشد مادر سلام،خانه ات ابادان،گفتم خانه ات............... در نامه تو خواندم و دانستم بی داد زخم ظالم موشک،سقف گلیم خانه ما را به خاک ریخت.... مادر غمت مباد،که پاهایمان به پاست، دست تو،دست من،دست هزار من، میسازد و دوباره،می آغازد...... هر انچه را که تیر فتنه می انگیزد، گفتی ان شب که موشک امد و ویران کرد،مریم،خواب بود، فردا فقط عروسک خونینش به جای مانده بود..... یک هفته بعد نیز یک پیرمرد،دست به خون نشسته ی مریم را از قلب سبز باغچه سرخ خانه اش،در لابه لای گریه گلها جست، مظلوم کوچکم،اینگونه در شقاوت ظلمی بزرگ سوخت..... مادر غمت مباد،که تاریخ جنگ ما با خون پاک و روشن مریم نوشته خواهد شد... با دل نگاه کن....تاریخ پر تلالو مظلومان سرشار از شکفتن مریم هاست...... این نامه را از جبهه جنوب،از سرزمین زخمی خوزستان،با خون پاک و روشن مریم، با خون پر تلاطم کارون،با خون کرخه مینویسم و میگویم : مادر غمت مباد.... اینجا حضور روشن ایثار جاری تر از تلاطم کارون است، مادر، اینجا ستاره ها همه روشن ،اینجا ستاره ها همه نزدیک، در یک شب حماسه،بر بام خاکریز،گرمای یک ستاره قرمز را،من با دو دست خویش چشیدم........ مادر ، اینجا حضور نام خدا جاریست،اینجا فرصت همیشه بیداریست..... دیروز در اتش جبهه،یک زن به سن و سال تو را دیدم،گفتم:سلام مادر، چرخی زدو به شوق نگاهم کرد،در التهاب گونه اش،قد کشید اشک، گفتا شهید شد................ تا در کرخه نور تا دل دریا رفت......... مثل صدای اوست،صدایت........او پاره ای ز پیکر من بود، نه؛ من پاره ای ز پیکر او بودم....... مادر این نامه یک اشارت کوتاه،از سرزمین نور و نخل و پرندس..... از سرزمین فرصت پرواز،از سرزمین راز شهادت........ اینجا فرصت برای نامه نوشتن زیاد نیست...... مادر،چشم تفنگ، منتظر پنجه من است، چشم انتظار من باش.......خداحافظ . [ پنج شنبه 91/12/17 ] [ 6:10 عصر ] [ مهران حداد ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |