سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وب سایت شخصی مهران حداد__M.Haddad personal website
سکوت کن برای تفکر......نگاه کن برای عبرت 

خدمت به جوانان
روزى امام على(ع) در کنار خانه خدا مرد جوانى را دید که بر پرده کعبه چسبیده و با حال خوش دعا می‏کند...

مرد جوان، شب اول از خدا آمرزش گناهانش را طلب کرد و شب دوم عزت دنیا و آخرت را خواست.

و در شب سوم خود را به رکن چسبانیده و مى‏گفت: اى خدایى که مکانى گنجایش تو را ندارد...

و نه مکانى از تو تهى است، به این جوان غریب محتاج چهار هزار درهم بده:
امیرمؤمنان(ع) نزد او رفت و فرمود: «اى جوان، دو شب گذشته از خدا هر چه خواستى به تو داد.

حالا چهار هزار درهم را براى چه مى‏خواهى؟»
جوان عرض کرد: هزار درهم براى ازدواج مى‏خواهم،

هزار درهم براى پرداخت قرض، هزار درهم براى خرید خانه و هزار درهم براى مخارج زندگى.
امام على(ع) فرمودند: وقتى از مکه برگشتم، به خانه‏ام بیا.
جوان عرب یک هفته در مکه ماند، سپس به مدینه آمد و ندا داد:

چه کسى مرا به منزل امیرالمؤمنین على(ع) راهنمایى مى‏کند؟
حسین بن على(ع) که در میان کودکان بود، گفت: من تو را به خانه ایشان مى‏برم، من فرزند وى هستم.
سالار شهیدان او را به منزل آورد، امیرمؤمنان به فاطمه زهرا(س) فرمود:

اى فاطمه! آیا چیزى دارى که این جوان بخورد؟
ایشان فرمودند: خیر.
امام على(ع) لباس پوشیدند و از منزل بیرون آمدند و سلمان را پیدا کردند و به او فرمودند:

اى سلمان! این باغى را که رسول الله(ص) برایم کاشته است،

بفروش سلمان باغ را فروخت و دوازده هزار درهم نزد على(ع) آورد.
آن حضرت از این پول چهار هزار درهم به مرد جوان داد و چهل درهم دیگر بابت هزینه سفرش پرداخت.
به نقل از: داستان‏هایى از خدمت به خلق، نوشته زهرا صحرائیان، ص12


[ دوشنبه 94/9/2 ] [ 11:46 عصر ] [ مهران حداد ] [ نظرات () ]
.: Weblog مهران حداد :.

درباره وبلاگ

سلام به دوستانی که به وبلاگم اومدن،براتون ارزوی شادی و آرامش همیشگی دارم.خدایا انگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم و آنگونه بمیران که کسی به وجد نیاید از نبودنم.
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 56
بازدید دیروز: 24
کل بازدیدها: 522343