وب سایت شخصی مهران حداد__M.Haddad personal website سکوت کن برای تفکر......نگاه کن برای عبرت
| ||
آدمی اگر بخواهد فقط خوشبخت باشد ، به زودی موفق می گردد... ولی او می خواهد خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشکل است ... زیرا او دیگران را خوشبخت تر از آنچه که هستند تصور می کند ....! مونتسکیو
بعضها همه چیز دارن جز لیاقت بعضها هیچ چیز ندارن جز لیاقت . . . [ شنبه 94/9/14 ] [ 10:30 عصر ] [ مهران حداد ]
[ نظرات () ]
تنها راهزنی که دار و ندار آدمی را به تاراج می برد اندیشههای منفی خود او است فلورانس اسکاول شین [ شنبه 94/9/14 ] [ 10:14 عصر ] [ مهران حداد ]
[ نظرات () ]
[ شنبه 94/9/14 ] [ 10:7 عصر ] [ مهران حداد ]
[ نظرات () ]
معلم سر کلاس فارسی اسم دانش آموز را صدا کرد.
دانش آموز پای تخته رفت. معلم گفت:شعر بنی آدم را بخوان.
دانش آموز شروع کرد:
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
به اینجا که رسید متوقف شد. معلم گفت: بقیه اش را بخوان!
دانش آموز گفت: یادم نمی آید.معلم گفت: یعنی چی؟
این شعر ساده را هم نتوانستی حفظ کنی؟!
دانش آموز گفت: آخه مشکل داشتم.
مادرم مریض است و گوشه خانه افتاده،
پدرم سخت کار می کند اما مخارج درمان با?ست،
من باید کارهای خانه را انجام بدهم و
هوای خواهر برادرهایم را هم داشته باشم، ببخشید.
معلم گفت: «ببخشید! همین؟!
مشکل داری که داری، باید شعر رو حفظ می کردی.
مشکلات تو به من مربوط نمیشه!»
در این لحظه دانش آموز گفت:
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی [ جمعه 94/9/13 ] [ 11:49 عصر ] [ مهران حداد ]
[ نظرات () ]
جوانی به حکیمی گفت: وقتی همسرم را انتخاب کردم،
در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است.
وقتی نامزد شدیم، بسیاری را دیدم که مثل او بودند. وقتی ازدواج کردیم،
خیلیها را از او زیباتر یافتم. چند سالی را که را با هم زندگی کردیم،
دریافتم که همه زنها از همسرم بهتراند.
حکیم گفت: آیا دوست داری بدانی از همه اینها تلختر و ناگوارتر چیست؟
جوان گفت: آری.حکیم گفت: اگر با تمام زنهای دنیا ازدواج کنی،
احساس خواهی کرد که سگهای ولگرد محله شما از آنها زیباترند.
جوان با تعجب پرسید: چرا چنین سخنی میگویی؟
حکیم گفت: چون مشکل در همسر تو نیست.
مشکل اینجا است که وقتی انسان قلبی طمعکار و چشمانی هیز داشته باشد
و از شرم خداوند خالی باشد،
محال است که چشمانش را به جز خاک گور چیزی دیگر پر کند.
آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد؟ جوان گفت: آری.
حکیم گفت: مراقب چشمانت باش. [ جمعه 94/9/13 ] [ 11:38 عصر ] [ مهران حداد ]
[ نظرات () ]
لذات هفتگانه ( لذت دنیا ) روزی جابر بن عبدالله انصاری خدمت امام علی علیه السلام بود و آه عمیقی کشید .... امام فرمود : گویی برای دنیا ، اینگونه نفس عمیق و آه طولانی کشیدی ؟ جابر عرض کرد : آری بیاد روزگار و دنیا افتادم و از ته قلبم آه کشیدم . امام فرمود : ای جابر ، تمام لذتها و عیشها و خوشیهای دنیا در هفت چیز است : خوردنیها و آشامیدنیها و شنیدنیها و آمیزش جنسی و سواری و لباس اما لذیذترین خوردنی عسل است که آب دهان حشره ای به نام زنبور است . گواراترین نوشیدنیها آب است که در همه جا فراوان است . بهترین شنیدنیها غناء و ترنم است که آن هم گناه است . لذیذترین بوییدنیها بوی مشک است که آن خون خشک و خورده شده از ناف یک حیوان (آهو) تولید می شود . عالیترین آمیزش ، با همسران است و آن هم نزدیک شدن دو محل ادرار است . بهترین مرکب سواری اسب است که آن هم (گاهی ) کشنده است . ب هترین لباس ابریشم است که از کرم ابریشم به دست می آید . دنیایی که لذیذترین متاعش این طور باشد انسان خردمند برای آن آه عمیق نمی کشد . جابر گوید : سوگند به خدا بعد از این موعظه دنیا در قلبم راه نیافت [ دوشنبه 94/9/2 ] [ 11:57 عصر ] [ مهران حداد ]
[ نظرات () ]
تهمت از آسمان و کوه ها، سنگین تر است....... یک روز مردی که طالب دانش و معرفت بود برای دریافت پاسخ هفت مسئله، پس از پیمودن هفتصد فرسنگ راه، به نزد امیرالمؤمنین علی (ع) آمد و گفت: «یا امیرالمؤمنین! من هفتصد فرسخ راه آمده ام تا از هفت مسئله سؤال کنم». امام (ع) فرمود: «هر سؤالی مایلی بپرس .» آن مرد گفت: 1 – سنگین تر از آسمان، پهناورتر از زمین، بی نیازتر از دریا، سخت تر از سنگ، سوزان تر از آتش، سردتر از سرما و تلخ تر از زهر چیست؟ حضرت در پاسخ او فرمود: – از آسمان سنگین تر، تهمت و افترا بر شخص بی گناه است؛ – از زمین پهناورتر، دامنه حق و حقیقت است؛ – از دریا بی نیازتر، دل مرد قناعت پیشه است؛ – از سنگ سخت تر، دل شخص منافق است؛ – از آتش سوزان تر، [ظلم و ستم ] پادشاه ستم کار است؛ – از سرما سردتر، درخواست کردن از شخص بخیل است؛ – و از زهر تلخ تر، صبر و بردباری است (ولی ثمره شیرین دارد) به نقل از: آفات زبان در آیات قرآن، احادیث، قصص و حکایات، محسن غفاری [ دوشنبه 94/9/2 ] [ 11:51 عصر ] [ مهران حداد ]
[ نظرات () ]
خدمت به جوانان مرد جوان، شب اول از خدا آمرزش گناهانش را طلب کرد و شب دوم عزت دنیا و آخرت را خواست. و در شب سوم خود را به رکن چسبانیده و مىگفت: اى خدایى که مکانى گنجایش تو را ندارد... و نه مکانى از تو تهى است، به این جوان غریب محتاج چهار هزار درهم بده: حالا چهار هزار درهم را براى چه مىخواهى؟» هزار درهم براى پرداخت قرض، هزار درهم براى خرید خانه و هزار درهم براى مخارج زندگى. چه کسى مرا به منزل امیرالمؤمنین على(ع) راهنمایى مىکند؟ اى فاطمه! آیا چیزى دارى که این جوان بخورد؟ اى سلمان! این باغى را که رسول الله(ص) برایم کاشته است، بفروش سلمان باغ را فروخت و دوازده هزار درهم نزد على(ع) آورد. [ دوشنبه 94/9/2 ] [ 11:46 عصر ] [ مهران حداد ]
[ نظرات () ]
[ سه شنبه 93/10/2 ] [ 10:57 عصر ] [ مهران حداد ]
[ نظرات () ]
ای دخترانی که ملاک انتخابتان خودرو طرف است ، بدانید و آگاه باشید که همانا پس از مدتی همچون روغن موتور آن خودرو تعویض می شوید! [ شنبه 93/6/1 ] [ 11:16 عصر ] [ مهران حداد ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |