وب سایت شخصی مهران حداد__M.Haddad personal website سکوت کن برای تفکر......نگاه کن برای عبرت
| ||||
ایا می دانید عقاب زمان وقوع طوفان را بیش از [ دوشنبه 92/1/26 ] [ 10:51 عصر ] [ مهران حداد ]
[ نظرات () ]
اگر ذهن شما واقعا علاقه مند به انجام کاری باشد،بدون وقفه به ان کار ادامه دهید.(نورمن وینسنت پیل) خوشرویی نشانه هوش فوق العاده است.(انتونی رابینز) بیش از هر چیز نخست بدان که چه می خواهی.(فوخ) نظرات دیگران را بی چون و چرا نپذیرید بلکه فکر کنید که چه چیزی برای تان مهم است.(کاترین پاندر) ادم هر روز می تواند کار متفاوتی بکند.(پائولو کوئیلو) انعطاف پذیری عامل خوشبختی انسان است.(انتونی رابینز) با ایده های نو بدون تعصب برخورد کن.(جکسون براون) انسان هرچه کمتر سخن گوید بهتر به سر و سامان می رسد.(لالوتزه) قدرتمند کسی است که به مشکلات و مصائب زندگی لبخند بزند.(شکسپیر) سعادت بشر در کوشش و عمل است.(استاد مطهری) انچه هستید شما را بیشتر معرفی می کند تا انچه می گویید.(امرسون) شهامت،زیر بنای اراده و تصمیم است.(انتونی رابینز) دعای مثبت همیشه نتیجه بخش و معجزه افرین است.(نورمن وینسنت پیل) اگر برای تغییر زندگی خود مصمم هستید،برای تغییر محیط خود نیز مصمم باشید.(اندرو متیوس) همیشه چیزی را بنویس که بتوانی زیرش را امضاء کنی.(ناپلئون)
[ دوشنبه 92/1/26 ] [ 10:47 عصر ] [ مهران حداد ]
[ نظرات () ]
چهره زشت نفرت معلم یک مدرسه به بچه های کلاس گفت که میخواهد با آنها بازی کند . او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدمهایی که از آنها بدشان میآید ، سیب زمینی بریزند و با خود به کودکستان بیاورند. فردا بچه ها با کیسه های پلاستیکی به مدرسه آمدند.
در کیسهی بعضی ها 2 بعضی ها 3 ، و بعضی ها 5 سیب زمینی بود. معلم به بچه ها گفت : تا یک هفته هر کجا که می روند کیسه پلاستیکی را با خود ببرند. روزها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچه ها شروع کردند به شکایت از بوی سیب زمینی های گندیده. به علاوه ، آن هایی که سیب زمینی بیشتری داشتند از حمل آن بار سنگین خسته شده بودند. پس از گذشت یک هفته بازی بالاخره تمام شد و بچه ها راحت شدند. معلم از بچه ها پرسید : از اینکه یک هفته سیب زمینی ها را با خود حمل می کردید چه احساسی داشتید؟ بچه ها از اینکه مجبور بودند ، سیب زمینی های بد بو و سنگین را همه جا با خود حمل کنند شکایت داشتند... آنگاه معلم منظور اصلی خود را از این بازی ، این چنین توضیح داد: این درست شبیه وضعیتی است که شما کینه آدم هایی که دوستشان ندارید را در دل خود نگه می دارید و همه جا با خود می برید. بوی بد کینه و نفرت قلب شما را فاسد میکند و شما آن را همه جا همراه خود حمل میکنید. حالا که شما بوی بد سیب زمینیها را فقط برای یک هفته نتوانستید تحمل کنید پس چطور می خواهید بوی بد نفرت را برای تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟
[ دوشنبه 92/1/26 ] [ 2:14 صبح ] [ مهران حداد ]
[ نظرات () ]
انعام با ارزش - داستان کوتاه پند آموز
پسر 10 سالهاى وارد قهوه فروشى هتلى شد و پشت میزى نشست.. خدمتکار براى سفارش گرفتن سراغش رفت.
- پسر پرسید: بستنى با شکلات چند است؟ - خدمتکار گفت: 50 سنت
پسر کوچک دستش را در جیبش کرد، تمام پول خردهایش را در آورد و شمرد. بعد پرسید:
- بستنى خالى چند است؟
خدمتکار با توجه به این که تمام میزها پر شده بود و عدهاى بیرون قهوه فروشى منتظر خالى شدن میز ایستاده بودند،
با بیحوصلگى گفت: 35 سنت
- پسر دوباره سکههایش را شمرد و گفت: براى من یک بستنى بیاورید.
خدمتکار یک بستنى آورد و صورتحساب را نیز روى میز گذاشت و رفت.
پسر بستنى را تمام کرد، صورتحساب را برداشت و پولش را به صندوقدار پرداخت کرد و رفت.
هنگامى که خدمتکار براى تمیز کردن میز رفت، گریهاش گرفت.
پسر بچه روى میز در کنار بشقاب خالى، 15 سنت براى او انعام گذاشته بود.
یعنى او با پولهایش میتوانست بستنى با شکلات بخورد امّا چون پولى براى انعام دادن برایش باقى نمیماند،
این کار را نکرده بود و بستنى خالى خورده بود.
[ دوشنبه 92/1/26 ] [ 1:45 صبح ] [ مهران حداد ]
[ نظرات () ]
به افتخار همه ی دوستهای با ارزشمون
[ دوشنبه 92/1/26 ] [ 1:37 صبح ] [ مهران حداد ]
[ نظرات () ]
یـک دقیقـه بـرای خـودم ...
"مطمئن نبودن" ، شروعی خوب است. معنی مطمئن نبودن این است که تو در انتظار چیز تازه ای هستی. با یافتن موفقیت درونی، بهترین، آسان ترین و در واقع تنها راه لذت بردن از هر چیز دیگری را در زندگی به دست آورده ای.گاهی مراقبت از کار ، به معنی مراقبت از خود می باشد. فکر را به درون خودتان متمرکز کنید. درون شما همانی است که تو هستی.درون یا نفس ما همان قدر با هم متفاوتند که اثر انگشتانمان. این نفس است که باید از آن مراقبت کنیم زیرا وقتی از نفس های خود به خوبی مراقبت کنیم ، سالم تر خواهیم بود و در چنین شرایطی ، بهتر کار خواهیم کرد و بیشتر قادر به کمک به دیگران خواهیم بود.کسانی که از خود به خوبی مراقبت نمی کنند و توجه کمی به خود دارند ، مسلما برای دیگران خوب و مفید نیستند. اگر بیشتر از خود مراقبت به عمل آورند ، برای دیگران هم بهتر خواهند بود. با چشم درون به نتیجه کارتان نگاه کنید. زمانی که شما به کار اهمیت بیشتری می دهید تا به خانواده ؛ و یا زمانی که به خانواده توجه بیشتری می کنید تا به خود ؛ در این زمان تعادل زندگی از دستتان خارج می شود.برای خوشحال تر شدن کافی است بنشینی و به ساعتت نگاه نکنی تا زمانی که احساس کنی یک دقیقه گذشته است نه یک ثانیه بیشتر و نه کمتر. [ دوشنبه 92/1/26 ] [ 1:32 صبح ] [ مهران حداد ]
[ نظرات () ]
دنیـایی از نوشته های عاشـقانه
نمیبینم زیبایی های دنیا را آنگاه که تویی زیبایی های دنیایم! نمیشنوم صدایی را آنگاه که صدای مهربانت در گوشم زمزمه میشود و مرا آرام میکند! آن عشقی که میگویند تو نیستی ، تو معنایی بالاتر از عشق داری و برای من تنها یک عشقی! ... از نگاه تو رسیدم به آسمانها ، آن برق چشمانت ستاره ای بود که هر شب به آن خیره میشدم! باارزش تر از تو ، تو هستی که عشقت در قلبم غوغا به پا کرده ! قدم به قدم با تو ، لحظه به لحظه در فکر تو ، عطر داشتنت ، ماندن خاطره هایی که مرور کردن به آن در آینده ای نزدیک دلها را شاد میکند! و رسیده ام به تویی که آمدنت رویایی بوده در گذشته هایم ، و رسیده ام به تویی که در کنار تو بودن عاشقانه ترین لحظه ی زندگی ام است پایانی ندارد زندگی ام با تو ، آغاز دوباره ایست فردا در کنار تو ، فردایی که در آن دیروز را فراموش نمیکنم ، آنگاه که با توام هیچ روزی را فراموش نمیکنم ، که همه آنها یکی از زیباترین روزهاست و شیرین ترین خاطره ها ، و گرم ترین لحظه ها ! سر میگذارم بر روی شانه های تو ، آرامش میگیرم از صدای تپشهای قلب تو ، دلم پرواز میکند در آسمان قلبت ، میشنوم صدای تپشهای قلبت ، اوج میگیرم تا محو شوم در آغوشت ! تا خودم را از خودت بدانم ، تا همیشه برایت بمانم ،چه لذتی دارد تا صبح در آغوش تو بخوابم! تا ببینم زیباترین رویاها ، فردا که بیدار میشوم حقیقت میشود همه ی رویاها ! و اینجاست که عاشق خیالات با تو بودن میشوم ، و به عشق این خیالات دیوانه میشوم ! حالا من مجنونم و تو لیلای من ، همیشه میمانیم برای هم ، و میسازیم یک قصه ی عاشقانه دیگر با هم ! بر میگردیم به دیروزی که گذشت ، خاطره ی شیرین فردا بدجور به دل نشست ! و میدانیم زندگی مان عاشقانه خواهد گذشت ، هم دیروز و امروز و هم فرداهایی که خواهد رسید! ادامه مطلب... [ دوشنبه 92/1/26 ] [ 1:25 صبح ] [ مهران حداد ]
[ نظرات () ]
از زرتشت پرسیدند زندگی خود را بر چه بنا کردی؟
گفت : چهار اصل
1- دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم
2- دانستم که خدا مرا میبیند پس حیا کردم
3- دانستم که کار مرا دیگری انجام نمی دهد پس تلاش کردم
4- دانستم که پایان کارم مرگ است پس مهیا شدم
[ دوشنبه 92/1/26 ] [ 1:23 صبح ] [ مهران حداد ]
[ نظرات () ]
اون مناره کجه مادر جان
میگویند حدود 700 سال پیش، در اصفهان مسجدی میساختند.
روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرین خرده کاری ها را انجام میدادند. پیرزنی از آنجا رد میشد وقتی مسجد را دید به یکی از کارگران گفت: فکر کنم یکی از مناره ها کمی کجه! کارگرها خندیدند. اما معمار که این حرف را شنید، سریع گفت : چوب بیاورید ! کارگر بیاورید ! چوب را به مناره تکیه بدهید. فشار بدهید. فششششششااااررر...!!! و مدام از پیرزن میپرسید: مادر، درست شد؟!! مدتی طول کشید تا پیرزن گفت : بله ! درست شد !!! تشکر کرد و دعایی کرد و رفت... کارگرها حکمت این کار بیهوده و فشار دادن مناره را پرسیدند ؟! معمار گفت : اگر این پیرزن، راجع به کج بودن این مناره با دیگران صحبت میکرد و شایعه پا میگرفت، این مناره تا ابد کج میماند و دیگر نمیتوانستیم اثرات منفی این شایعه را پاک کنیم... این است که من گفتم در همین ابتدا جلوی آن را بگیرم منبع : www.Archive.khatekhalagh.com
[ دوشنبه 92/1/26 ] [ 1:21 صبح ] [ مهران حداد ]
[ نظرات () ]
عظمت یک ملت و برخورد با حیوانات....
عظمت یک ملت ؛
و پیشرفت اخلاقی اش را ،
می توان از برخورد با حیوانات تشخیص داد ... !!!
گاندی
باید فکر کنیم! ! ! ! ...
این عکس برای ایران نیست....... [ دوشنبه 92/1/26 ] [ 1:19 صبح ] [ مهران حداد ]
[ نظرات () ]
|
||||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |