سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وب سایت شخصی مهران حداد__M.Haddad personal website
سکوت کن برای تفکر......نگاه کن برای عبرت 
معلم سر کلاس فارسی اسم دانش آموز را صدا کرد.
دانش آموز پای تخته رفت. معلم گفت:شعر بنی آدم را بخوان.
دانش آموز شروع کرد:
بنی آدم اعضای یکدیگرند         که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار     دگر عضوها را نماند قرار
به اینجا که رسید متوقف شد. معلم گفت: بقیه اش را بخوان!
دانش آموز گفت: یادم نمی آید.معلم گفت: یعنی چی؟
این شعر ساده را هم نتوانستی حفظ کنی؟!
دانش آموز گفت: آخه مشکل داشتم.
مادرم مریض است و گوشه خانه افتاده،
پدرم سخت کار می کند اما مخارج درمان با?ست،
من باید کارهای خانه را انجام بدهم و
هوای خواهر برادرهایم را هم داشته باشم، ببخشید.
معلم گفت: «ببخشید! همین؟!
مشکل داری که داری، باید شعر رو حفظ می کردی.
مشکلات تو به من مربوط نمیشه!»
در این لحظه دانش آموز گفت:
تو کز محنت دیگران بی غمی      نشاید که نامت نهند آدمی

[ جمعه 94/9/13 ] [ 11:49 عصر ] [ مهران حداد ] [ نظرات () ]
جوانی به حکیمی گفت: وقتی همسرم را انتخاب کردم،
در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است.
وقتی نامزد شدیم، بسیاری را دیدم که مثل او بودند. وقتی ازدواج کردیم،
خیلی‌ها را از او زیباتر یافتم. چند سالی را که را با هم زندگی کردیم،
دریافتم که همه زن‌ها از همسرم بهتراند.
حکیم گفت: آیا دوست داری بدانی از همه این‌ها تلخ‌تر و ناگوارتر چیست؟
جوان گفت: آری.حکیم گفت: اگر با تمام زن‌های دنیا ازدواج کنی،
احساس خواهی کرد که سگ‌های ولگرد محله شما از آن‌ها زیباترند.
جوان با تعجب پرسید: چرا چنین سخنی می‌گویی؟
حکیم گفت: چون مشکل در همسر تو نیست.
مشکل اینجا است که وقتی انسان قلبی طمع‌کار و چشمانی هیز داشته باشد
و از شرم خداوند خالی باشد،
محال است که چشمانش را به جز خاک گور چیزی دیگر پر کند.
آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد؟ جوان گفت: آری.
حکیم گفت: مراقب چشمانت باش.

[ جمعه 94/9/13 ] [ 11:38 عصر ] [ مهران حداد ] [ نظرات () ]

لذات هفتگانه ( لذت دنیا  )

روزی جابر بن عبدالله انصاری خدمت امام علی علیه السلام بود و آه عمیقی کشید ....

امام فرمود : گویی برای دنیا ، اینگونه نفس عمیق و آه طولانی کشیدی ؟

جابر عرض کرد : آری بیاد روزگار و دنیا افتادم و از ته قلبم آه کشیدم .

امام فرمود : ای جابر ، تمام لذتها و عیشها و خوشیهای دنیا در هفت چیز است :

خوردنیها و آشامیدنیها و شنیدنیها و آمیزش جنسی و سواری و لباس

اما لذیذترین خوردنی عسل است که آب دهان حشره ای به نام زنبور است .

گواراترین نوشیدنیها آب است که در همه جا فراوان است .

بهترین شنیدنیها غناء و ترنم است که آن هم گناه است .

لذیذترین بوییدنیها بوی مشک است که آن خون خشک و خورده شده از ناف یک حیوان (آهو) تولید می شود .

عالیترین آمیزش ، با همسران است و آن هم نزدیک شدن دو محل ادرار است .

بهترین مرکب سواری اسب است که آن هم (گاهی ) کشنده است . ب

هترین لباس ابریشم است که از کرم ابریشم به دست می آید .

دنیایی که لذیذترین متاعش این طور باشد انسان خردمند برای آن آه عمیق نمی کشد .


جابر گوید : سوگند به خدا بعد از این موعظه دنیا در قلبم راه نیافت


[ دوشنبه 94/9/2 ] [ 11:57 عصر ] [ مهران حداد ] [ نظرات () ]

تهمت از آسمان و کوه ها، سنگین تر است.......

یک روز مردی که طالب دانش و معرفت بود برای دریافت پاسخ هفت مسئله،

پس از پیمودن هفتصد فرسنگ راه، به نزد امیرالمؤمنین علی (ع) آمد و گفت:

«یا امیرالمؤمنین! من هفتصد فرسخ راه آمده ام تا از هفت مسئله سؤال کنم».

امام (ع) فرمود: «هر سؤالی مایلی بپرس .»

آن مرد گفت: 1 – سنگین تر از آسمان، پهناورتر از زمین، بی نیازتر از دریا،

سخت تر از سنگ، سوزان تر از آتش، سردتر از سرما و تلخ تر از زهر چیست؟

حضرت در پاسخ او فرمود:

– از آسمان سنگین تر، تهمت و افترا بر شخص بی گناه است؛

– از زمین پهناورتر، دامنه حق و حقیقت است؛

– از دریا بی نیازتر، دل مرد قناعت پیشه است؛

– از سنگ سخت تر، دل شخص منافق است؛

– از آتش سوزان تر، [ظلم و ستم ] پادشاه ستم کار است؛

– از سرما سردتر، درخواست کردن از شخص بخیل است؛

– و از زهر تلخ تر، صبر و بردباری است (ولی ثمره شیرین دارد)


به نقل از: آفات زبان در آیات قرآن، احادیث، قصص و حکایات، محسن غفاری


[ دوشنبه 94/9/2 ] [ 11:51 عصر ] [ مهران حداد ] [ نظرات () ]

خدمت به جوانان
روزى امام على(ع) در کنار خانه خدا مرد جوانى را دید که بر پرده کعبه چسبیده و با حال خوش دعا می‏کند...

مرد جوان، شب اول از خدا آمرزش گناهانش را طلب کرد و شب دوم عزت دنیا و آخرت را خواست.

و در شب سوم خود را به رکن چسبانیده و مى‏گفت: اى خدایى که مکانى گنجایش تو را ندارد...

و نه مکانى از تو تهى است، به این جوان غریب محتاج چهار هزار درهم بده:
امیرمؤمنان(ع) نزد او رفت و فرمود: «اى جوان، دو شب گذشته از خدا هر چه خواستى به تو داد.

حالا چهار هزار درهم را براى چه مى‏خواهى؟»
جوان عرض کرد: هزار درهم براى ازدواج مى‏خواهم،

هزار درهم براى پرداخت قرض، هزار درهم براى خرید خانه و هزار درهم براى مخارج زندگى.
امام على(ع) فرمودند: وقتى از مکه برگشتم، به خانه‏ام بیا.
جوان عرب یک هفته در مکه ماند، سپس به مدینه آمد و ندا داد:

چه کسى مرا به منزل امیرالمؤمنین على(ع) راهنمایى مى‏کند؟
حسین بن على(ع) که در میان کودکان بود، گفت: من تو را به خانه ایشان مى‏برم، من فرزند وى هستم.
سالار شهیدان او را به منزل آورد، امیرمؤمنان به فاطمه زهرا(س) فرمود:

اى فاطمه! آیا چیزى دارى که این جوان بخورد؟
ایشان فرمودند: خیر.
امام على(ع) لباس پوشیدند و از منزل بیرون آمدند و سلمان را پیدا کردند و به او فرمودند:

اى سلمان! این باغى را که رسول الله(ص) برایم کاشته است،

بفروش سلمان باغ را فروخت و دوازده هزار درهم نزد على(ع) آورد.
آن حضرت از این پول چهار هزار درهم به مرد جوان داد و چهل درهم دیگر بابت هزینه سفرش پرداخت.
به نقل از: داستان‏هایى از خدمت به خلق، نوشته زهرا صحرائیان، ص12


[ دوشنبه 94/9/2 ] [ 11:46 عصر ] [ مهران حداد ] [ نظرات () ]

سلام بر ماه ضیافت

سلام بر ماه رمضان

 


[ چهارشنبه 94/3/27 ] [ 4:38 عصر ] [ مهران حداد ] [ نظرات () ]


[ سه شنبه 93/10/2 ] [ 10:57 عصر ] [ مهران حداد ] [ نظرات () ]

خدایا............

هزار مرتبه شکرت


[ شنبه 93/8/3 ] [ 10:54 عصر ] [ مهران حداد ] [ نظرات () ]

خیلی باحاله


[ چهارشنبه 93/7/2 ] [ 10:5 عصر ] [ مهران حداد ] [ نظرات () ]

ای دخترانی که ملاک انتخابتان خودرو طرف است ،

بدانید و آگاه باشید که همانا پس از مدتی همچون روغن موتور آن خودرو تعویض می شوید!


[ شنبه 93/6/1 ] [ 11:16 عصر ] [ مهران حداد ] [ نظرات () ]
          مطالب قدیمی‌تر >>

.: Weblog مهران حداد :.

درباره وبلاگ

سلام به دوستانی که به وبلاگم اومدن،براتون ارزوی شادی و آرامش همیشگی دارم.خدایا انگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم و آنگونه بمیران که کسی به وجد نیاید از نبودنم.
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 38
بازدید دیروز: 65
کل بازدیدها: 522946