از نظر قرآن، چه کسى منافق است؟
کارى که هم هدفش درست باشد و هم شیوه و وسیله آن. بعضى هدف صحیحى دارند ولى راهى را که براى رسیدن به آن هدف طى مىکنند، صحیح نیست. مثل کسى که با وسیله و مَرکب دزدى به حج مىرود. یا با زغال سیاه به دیوارهاى سفید و زیبا مىنویسد: نظافت را مراعات کنید.
گاهى وسیله صحیح است، ولى هدف فاسد است، نظیر گروه خوارج که در برابر حضرت علىعلیه السلام به مخالفت برخاستند و شعار مىدادند: «لا حُکمِ الاّ لِلّه» یعنى فقط فرمان خدا و کتاب خدا. حضرت فرمود: «کلمة حقّ یُراد بها الباطل»(120) این سخنى خوب و کلمه حقّى است، امّا هدف این گروه از آن جمله، باطل و مخالفت با حقّ است.
چنانکه لشکر معاویه نیز در جنگ صفین قرآنها را بر سر نیزه کردند تا بگویند ما تابع قرآنیم، ولى در عمل با قرآن ناطق که حضرت على علیه السلام باشد مخالفت و مبارزه کردند.
ما نیز که در شبهاى قدر قرآن را بر سر مىگذاریم، باید رفتارمان مخالف قرآن نباشد. بر سر گرفتن قرآن نشان پناهندگى به آن و تسلیم بودن در برابر آن است وگرنه آیاتى راکه مىگویند: ربا حرام است، اگر بر سر نهیم ولى شکم ما پر از اموال ربوى باشد، چه معنایى دارد؟ اگر بیمار نسخه پزشک را بر سر بگیرد ولى دارویى که آن نسخه به آن سفارش کرده را مصرف نکند، چه سودى خواهد برد؟
سؤال : از نظر قرآن، چه کسى منافق است؟
پاسخ : مردم چهار دسته هستند:
1- گروهى هم ایمان دارند و هم عمل صالح انجام مىدهند که این گروه مؤمن هستند.
2- گروهى نه ایمان دارند و نه عملشان صالح است که این گروه کافرند.
3- گروهى ایمان دارند، ولى عملشان صالح نیست که این گروه فاسقند.
4- گروهى که ایمان ندارند، ولى اعمالشان به ظاهر صحیح است که این گروه منافقند. البتّه نفاق درجات و مراحلى دارد، دروغ نوعى نفاق است، چاپلوسى نوعى نفاق است، حتى دعوت از کسى که قلباً تمایل به آمدن او ندارید، نوعى نفاق است.
سؤال : رابطه مؤمنان با یکدیگر باید چگونه باشد؟
پاسخ : پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله فرمودند: «المؤمن مرآة المؤمن»(بحار، ج71، ص270) مؤمن، آئینه مؤمن است. این تشبیه بسیار زیبا، مىتواند نکات بسیارى را در بر داشته باشد که به برخى موارد اشاره مىکنیم:
1- مثل آئینه باشیم، هم زیبایى دیگران را ببینیم و هم نقاط ضعف آنان را. مثل مگسى نباشیم که فقط روى زخم و جراحت مىنشیند.
2- مثل آئینه باشیم، نه مثل ذرّه بین. عیب مردم را بزرگتر از آنچه هست نبینیم.
3- مثل آئینه باشیم، نه مثل شانه. آینه روبرو معایب را مىگوید ولى شانه پشت سر رفته و در میان موها مىگوید.
دوست دارم که دوست عیب مرا
همچو آئینه پیش رو گوید
نه که چون شانه با هزار زبان
پشت سر رفته مو به مو گوید
4- آئینه، مراعات مقام و شخصیّت افراد را نمىکند و گرفتار تهدید و تطمیع نمىشود.
5 - آئینه زمانى مىتواند کارائى داشته باشد که غبار نگرفته و صاف و صیقلى باشد. انسان نیز زمانى مىتواند انتقاد سازنده داشته باشد که خودش معیوب نباشد.
6- شکستن آئینه به خاطر آنکه عیب ما را نشان مىدهد خطاست، آزردن کسانى که انتقاد مىکنند نیز نارواست.
7- اگر آئینه را بشکنند، قطعات آن هم عیب ما را نشان مىدهد. مؤمن را نیز اگر اذیّت کنند، باز دست از کارش برنمىدارد.
8 - آئینه به خاطر صیقلى بودن عیب ما را مىگوید. مؤمن نیز بر اساس صفا و صداقت باید عیب برادر دینى خود را بگوید نه بر اساس کینه و انتقام.
9- آئینه عیب ما را در خود نگاه نمىدارد، همین که از برابر آن کنار برویم، عیب ما از صفحه آن پاک مىشود. مؤمن نیز باید روبرو عیب را تذکر دهد و چون از او جدا شدیم، عیب ما را در دل خود نگاه ندارد.
10- کسى عیب خود را مىفهمد که بخواهد بفهمد وگرنه ممکن است انسان به آئینه نگاه سطحى بکند، ولى به فکر بررسى نواقص خود نباشد.